ابرج
لغت نامه دهخدا
ابرج. [ اَ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ برج.
ابرج. [ اَ رَ ] ( اِخ ) یکی از خره های آباده فارس بطول 15000 و عرض 12000 گز. حد شمالی آن چهاردانگه ، جنوبی و غربی کامفیروز و شرقی مائین است. آب و هوایش معتدل ، دارای 6000 تن سکنه و مرکز آن دشتک وعده قُری ̍ پنج است. و آن را ابرز نیز می گفته اند.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع : برج برجها .
یکی از خره های آباده فارس
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید