ابراهیم بن عبدا

لغت نامه دهخدا

ابراهیم بن عبدا. [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لاه ] ( اِخ ) رجوع به ابن خفاجه ابراهیم... شود.

ابراهیم بن عبدا. [اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن حسن بن علی علیهماالسلام. با برادر خود محمد معروف به نفس زکیه در ابتدای دولت بنی عباس دعوی خلافت داشتند و منصور عباسی پیش از آنکه خلافت در خاندان آل ِعباس مستقر شود با محمد بیعت کرده بود. چون کار عباسیان سامان یافت و منصور خلیفه گشت لشکری بتعاقب آن دو فرستاد. محمد در مدینه وابراهیم در بصره دعوت خویش را آشکار کردند و ابراهیم سپاهی فراهم کرده بر اهواز و فارس و واسط مسلط گردید. محمد در مدینه کشته شد ( 14 رمضان 145 هَ.ق. ) وابراهیم در باخمرا نزدیک کوفه با لشکریان منصور روبرو شده و غلبه او نزدیک مینمود لکن ناگاه تیری بر مقتل او رسیده کشته شد و لشکریانش بپراکندند ( 15 ذی القعده 145 ). ( ابن اثیر از مقاتل الطالبین ابوالفرج ).، ابراهیم بن عبداﷲ رطبی. [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ رُ طَ ] ( اِخ ) او به نام ابن رطبی معروف و از علمای مائه ششم هجری است. نائب قاضی القضاة روح بن احمد حدیثی و بعضی دیگر از فقها بوده و در 527 هَ.ق. درگذشته است. و از اینرو که مولد او کرخ جدان است به نام ابراهیم کرخی نیز خوانده شده است.

ابراهیم بن عبداﷲسعدی. [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ س َ ] ( اِخ ) از علما و محدثین نیشابور و در روایت موثق بوده است.

ابراهیم بن عبداﷲ غافقی. [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ ف ِ ] ( اِخ ) مکنی به ابواسحاق اندلسی. بمشرق آمده نزد علمای بغداد و شام و مصر و رمله و طرابلس علم آموخت و درشام اقامت گزید. بعض احادیث نقل و روایت کرده است.

ابراهیم بن عبداﷲ نصرانی. [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ ن َ ] ( اِخ ) یکی از نَقَله و مترجمین از دیگر زبانها به عربی. ابوزکریا یحیی بن عدی گوید از ابراهیم فص سوفسطیقا و فص خطابه و فص الشعر را بنقل اسحاق به پنجاه دینار خریدن خواستم و او نفروخت و نزدیک مردن خود هر سه را بسوخت. ( ابن الندیم ). او راست : ترجمه کتاب هشتم طوبیقا ( جدل ) و ریطوریقا ( خطابه )ی ِ ارسطو.

ابراهیم بن عبداﷲبن حرث. [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ ن ِ ح َ ] ( اِخ ) از رجال حدیث و از نسل حرث بن معمر صحابی است. او در زمان حضرت پیغمبر به حبشه هجرت کرد. ابراهیم را علمای رجال موثق شمرده اند.

ابراهیم بن عبداﷲبن حسن. [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ ن ِح َ س َ ] ( اِخ ) شاعری قلیل الشعر است. ( ابن الندیم ).بیشتر بخوانید ...

پیشنهاد کاربران

بپرس