[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائره المعارف یزرگ اسلامی است
ابراهیم امام، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس (82-132ق/701-750م) سامان دهنده دعوت عباسیان بر ضد امویان و برادر سفاح و منصور نخستین و دومین خلیفه عباسی. پدرش محمد بن علی به تحریک ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنفیه پس از مرگ ابوهاشم دست بکار دعوت سری بر ضد امویان شد و در حمیمه از توابع عمان، جای گرفت و آنجا را مرکز فعالیت خویش قرار داد.
ابراهیم در همان جا از یک کنیز بربری به نام سلمی به دنیا آمد و پس از مرگ پدرش محمد به وصیت او رهبری دعوت عباسی را بدست گرفت و در مراکز نفوذ دعوت، خاصه در خراسان نهضت را سازمان داد و آن را زیر نظارت دقیق خویش درآورد. برای پژوهش درباره فعالیت های سیاسی ابراهیم و نقش وی در فروافکندن حکومت اموی که اندکی پس از مرگ او تحقق یافت، باید به نقش خراسانیان که بی تردید بیش از دیگران در قبول دعوت، رغبت نشان دادند، توجه کرد زیرا هدف عباسیان دست کم تا آنجا که مربوط به نبرد با امویان بود، با خواسته های ایرانیانی که سخت زیر فشار فرمانروایان متمایل به اشرافیت عرب بودند، هماهنگی داشت.
وانگهی، چنان که از محمد بن علی پدر ابراهیم نقل کرده اند، وی به دلایل سیاسی و دینی عراق و شام و جزیره را برای نشر دعوت عباسی مناسب نمی دانست بلکه فقط خراسان را برای این کار شایسته می دید و به پشتیبانی خراسانیان امیدوار بود.
گذشته از آن، رقابت سیاسی میان گروه های عرب ساکن خراسان و گرایش جمعی از آنها ــ یمانیان ــ به نهضت عباسی، عامل مهم توجه امام به خراسان بود. این توجه از اینجا آشکار بود که ابراهیم پس از مرگ پدر، بکیر بن ماهان داعی بزرگ عباسی را برای آگاه ساختن طرفداران و مبلغان جنبش از مرگ پدر و جانشینی خود به خراسان فرستاد و آنان نیز نسبت به امام تازه اظهار وفاداری کردند و اموالی برای او فرستادند.
ابراهیم امام ظاهراً اندکی پس از مرگ پدر برای حج به مکه رفت و داعیان بزرگی چون سلیمان بن کثیر و لاهزبن قریظ تمیمی و مالک بن هیثم و قحطبه بن شبیب را که به طور ناشناس برای گرفتن فرمان و دادن کمک های مالی طرفداران عباسیان به نزد او آمده بودند، به حضور پذیرفت. ابراهیم خواسته سران دعوت در عراق و خراسان را مبنی بر صدور فرمان قیام نپذیرفت اما برای پیشبرد هدف خویش، دو امر مهم را که نشان دهنده هوشمندی و تسلط او بر اوضاع سیاسی زمان بود، نصب العین خود ساخت: یکی آن که فرمان داد داعیان مردم را به اطاعت شخصی از خاندان پیامبر ــ بی ذکر نام خاصی ــ فراخوانند. او نیک می دانست که اگر نام خویش را آشکار سازد، نه تنها در معرض خطر دستگیری از سوی حاکمان اموی خواهد بود بلکه امکان دارد که همه مخالفان دستگاه اموی و مهمتر از همه شیعیان به اطاعت وی گردن ننهند. دوم آن که دعوت عباسی را دعوتی برای خونخواهی اهل بیت پیامبر که بدست حاکمان اموی کشته شده بودند، نمایاند تا روح انتقام را در شیعیان بدمد و آنان را با خود یار سازد.
این تدبیرها به افزایش طرفداران دعوت انجامید. گویا در 128ق/746م هنگام آن رسیده بود که ابراهیم به توصیه سلیمان بن کثیر و ابوسلمه خلال که به پایمردی پدرزن خویش بکیر بن ماهان پس از درگذشت او به ریاست داعیان کوفه دست یافته بود، کسی را به عنوان نماینده خویش برای فراهم ساختن زمینه قیام به خراسان بفرستد.
ابراهیم نخست از داعیانی چون سلیمان بن کثیر و ابراهیم بن سلمه خواست که این مأموریت را به عهده گیرند و چون آنان نپذیرفتند، ابومسلم را به عنوان نماینده خویش و رئیس داعیان به خراسان فرستاد. این جوان دلیر و هوشمند خراسانی بر اساس روایتی سخت قابل تردید، سالیانی پیش از سوی بکیر بن ماهان یا گروهی از داعیان به عنوان غلام به ابراهیم امام یا به پدرش محمد بخشیده شده بود، یا خود به ابراهیم پیوسته بود و ابراهیم لیاقت و خردش را آزموده و نام عبدالرحمن و کنیه ابومسلم بر او نهاده بود.
ابراهیم امام، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس (82-132ق/701-750م) سامان دهنده دعوت عباسیان بر ضد امویان و برادر سفاح و منصور نخستین و دومین خلیفه عباسی. پدرش محمد بن علی به تحریک ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنفیه پس از مرگ ابوهاشم دست بکار دعوت سری بر ضد امویان شد و در حمیمه از توابع عمان، جای گرفت و آنجا را مرکز فعالیت خویش قرار داد.
ابراهیم در همان جا از یک کنیز بربری به نام سلمی به دنیا آمد و پس از مرگ پدرش محمد به وصیت او رهبری دعوت عباسی را بدست گرفت و در مراکز نفوذ دعوت، خاصه در خراسان نهضت را سازمان داد و آن را زیر نظارت دقیق خویش درآورد. برای پژوهش درباره فعالیت های سیاسی ابراهیم و نقش وی در فروافکندن حکومت اموی که اندکی پس از مرگ او تحقق یافت، باید به نقش خراسانیان که بی تردید بیش از دیگران در قبول دعوت، رغبت نشان دادند، توجه کرد زیرا هدف عباسیان دست کم تا آنجا که مربوط به نبرد با امویان بود، با خواسته های ایرانیانی که سخت زیر فشار فرمانروایان متمایل به اشرافیت عرب بودند، هماهنگی داشت.
وانگهی، چنان که از محمد بن علی پدر ابراهیم نقل کرده اند، وی به دلایل سیاسی و دینی عراق و شام و جزیره را برای نشر دعوت عباسی مناسب نمی دانست بلکه فقط خراسان را برای این کار شایسته می دید و به پشتیبانی خراسانیان امیدوار بود.
گذشته از آن، رقابت سیاسی میان گروه های عرب ساکن خراسان و گرایش جمعی از آنها ــ یمانیان ــ به نهضت عباسی، عامل مهم توجه امام به خراسان بود. این توجه از اینجا آشکار بود که ابراهیم پس از مرگ پدر، بکیر بن ماهان داعی بزرگ عباسی را برای آگاه ساختن طرفداران و مبلغان جنبش از مرگ پدر و جانشینی خود به خراسان فرستاد و آنان نیز نسبت به امام تازه اظهار وفاداری کردند و اموالی برای او فرستادند.
ابراهیم امام ظاهراً اندکی پس از مرگ پدر برای حج به مکه رفت و داعیان بزرگی چون سلیمان بن کثیر و لاهزبن قریظ تمیمی و مالک بن هیثم و قحطبه بن شبیب را که به طور ناشناس برای گرفتن فرمان و دادن کمک های مالی طرفداران عباسیان به نزد او آمده بودند، به حضور پذیرفت. ابراهیم خواسته سران دعوت در عراق و خراسان را مبنی بر صدور فرمان قیام نپذیرفت اما برای پیشبرد هدف خویش، دو امر مهم را که نشان دهنده هوشمندی و تسلط او بر اوضاع سیاسی زمان بود، نصب العین خود ساخت: یکی آن که فرمان داد داعیان مردم را به اطاعت شخصی از خاندان پیامبر ــ بی ذکر نام خاصی ــ فراخوانند. او نیک می دانست که اگر نام خویش را آشکار سازد، نه تنها در معرض خطر دستگیری از سوی حاکمان اموی خواهد بود بلکه امکان دارد که همه مخالفان دستگاه اموی و مهمتر از همه شیعیان به اطاعت وی گردن ننهند. دوم آن که دعوت عباسی را دعوتی برای خونخواهی اهل بیت پیامبر که بدست حاکمان اموی کشته شده بودند، نمایاند تا روح انتقام را در شیعیان بدمد و آنان را با خود یار سازد.
این تدبیرها به افزایش طرفداران دعوت انجامید. گویا در 128ق/746م هنگام آن رسیده بود که ابراهیم به توصیه سلیمان بن کثیر و ابوسلمه خلال که به پایمردی پدرزن خویش بکیر بن ماهان پس از درگذشت او به ریاست داعیان کوفه دست یافته بود، کسی را به عنوان نماینده خویش برای فراهم ساختن زمینه قیام به خراسان بفرستد.
ابراهیم نخست از داعیانی چون سلیمان بن کثیر و ابراهیم بن سلمه خواست که این مأموریت را به عهده گیرند و چون آنان نپذیرفتند، ابومسلم را به عنوان نماینده خویش و رئیس داعیان به خراسان فرستاد. این جوان دلیر و هوشمند خراسانی بر اساس روایتی سخت قابل تردید، سالیانی پیش از سوی بکیر بن ماهان یا گروهی از داعیان به عنوان غلام به ابراهیم امام یا به پدرش محمد بخشیده شده بود، یا خود به ابراهیم پیوسته بود و ابراهیم لیاقت و خردش را آزموده و نام عبدالرحمن و کنیه ابومسلم بر او نهاده بود.
wikiahlb: ابراهیم_امام