ابراد

لغت نامه دهخدا

ابراد. [ اِ ] ( ع مص ) آب سرد دادن. آب خنک و شربت خنک دادن. || بخنکی هوا کاری کردن. در خنکی کاری ساختن. || در شبانگاه درآمدن. || برید فرستادن. بشتاب رسول فرستادن. برید ساختن. || از حد گذشتن در سختی. || ضعیف و سست گردانیدن.

ابراد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ بُرد. جامه های مُخطط. || ( اِخ ) نام کوههائی به بلاد ابوبکربن کلاب میان ظبیه و حوب.

فرهنگ فارسی

جامه های مخطط نام کوههایی به بلاد ابی بکر بن کلاب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تاخیر نماز ظهر در تابستان تا زمان کاهش شدت گرما را ابراد می گویند. این عنوان در باب صلات به کار رفته است.
واژه ابراد برگرفته از روایاتی است که در تابستان هنگام شدت گرمای هوا، امر به تاخیر نماز ظهر می کند.
وسائل الشیعة ج۴، ص۱۴۲.
از مستثنیات استحباب مبادرت به نماز اول وقت، تأخیر نماز ظهر در شدت گرما، تا رسیدن سایه به اندازه شاخص است.
حکم تاخیر نماز در گرما
در اینکه تاخیر نماز ظهر در شدت گرما، جایز است یا مستحب، اختلاف است .
کشف اللثام ج۳، ص۷۵.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس