ابخورش
لغت نامه دهخدا
- آب خورش کسی از جایی کنده شدن ؛ از آنجای کوچ کردن و رفتن او.
فرهنگ فارسی
در تداول عامه یعنی نصیب و قسمت
فرهنگ معین
مترادف ها
خورش، چاشنی، سوس، رب، اب خورش، جاشنی غذا
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید