( آبخو ) آبخو. ( اِ مرکب ) آبخوست. آبخست. جزیره ، یا جزیره ای در رودی بزرگ که آب سطح آن را فراگرفته و گیاه و درختان آن ظاهر باشد : گویی که هست مردمک دیده آبخو یا خود چو ماهی ای است که دارد در آب خو.
عمعق بخاری.
فرهنگ فارسی
( آبخو ) ( اسم ) جزیره آبخست جزیره
فرهنگ معین
( آبخو ) (اِمر. ) جزیره .
فرهنگ عمید
( آبخو ) = آبخوست: گویی که هست مردم چشمم چو آبخو / یا خود چو ماهی است که دارد در آب خو (عمعق: ۲۰۰ ).