ابجی

/~Abji/

مترادف ابجی: ( آبجی ) آباجی، اخت، باجی، خواهر، دده، شاباجی، همشیره

متضاد ابجی: ( آبجی ) داداش، برادر

برابر پارسی: ( آبجی ) خواهر، همشیره

لغت نامه دهخدا

( آبجی ) آبجی. ( از ترکی ، اِ مرکب ) ( از ترکی ِ آغاباجی ، مرکب از: آغا، سید و سیده + باجی ، خواهر ) در تداول خانگی ، خواهر.

آبجی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) ظاهراً منسوب به آبج معرب آبه ( آوه )، و محتمل است که آبج محلی دیگر باشد.

فرهنگ فارسی

( آبجی ) ۱- خواهر خواهربزرگ . ۲ - در خطاب بزنان گویند .
خواهر
آباجی، مخفف کلمه ترکی آغاباجی به معنی خواهر، منسوب به آبج یا آبه، از مردم آبه

فرهنگ معین

( آبجی ) [ تر. ] ( اِ. )۱ - خواهر. ۲ - مخففِ آغاباجی .

فرهنگ عمید

( آبجی ) خواهر.

گویش مازنی

( آبجی ) /aabji/ خواهر

جدول کلمات

آبجی
خواهر, همشیره

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی آبجی از ریشه ی واژه ی آغا و باجی فارسی هست واژه ی آغا از ریشه ی واژه ی آغ فارسی هست واژه ی باجی از ریشه ی واژه ی باج و ی فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. فرهنگ واژه های اوستا لینک پایین قرار می دهم.
دوستان ببینند که واژه در اوستا هست.

ابجیابجیابجیابجیابجیابجی
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
آبجی کلمه ای تورکی است که از دو جزو آغا به معنی بزرگ و باجی به معنی خواهر تشکیل یافته و با هم به شکل آغاباجی و به معنی خواهر بزرگ در آمده که به مرور آبجی شده است
آبجی ربطی به زبان های دیگه نداره که بعضیا میگن آب جی یعنی مثل آب زلال و شفاف آخع برادر من چه ربطی به آب داره آخه ؟ اولا اون آب جی نیست آبجی هست. در زبان ترکی به خواهر بزرگ آبلا میگن میگن ( به ترکی استانبولی
...
[مشاهده متن کامل]
Abla ) آبجی هم در واقع برگرفته از همین آبلا هست به معنی خواهر بزرگ. جی هم شاید پسوند باشه که به مرور زمان بهش اضافه شده. شایدم احتمال داره از واژه آغا باجی گرفته باشه نمی دونم ولی نظریه اولی به نظرم منطقیه

ابجی ب انگلیسی چطور مینویسن
ابجی ب انگلیسی چطور ینویسن
واژه آبجی
معادل ابجد 16
تعداد حروف 4
تلفظ 'ābji
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی، مخففِ آغاباجی] ‹آباجی› [عامیانه]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی 'Abji
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
واژه آبجی صد درصد ترکی است پارسی گفتن این واژه اشتباه است.

( آبجی ) آبجی. ( از ترکی ، اِ مرکب ) ( از ترکی ِ آغاباجی ، مرکب از: آغا، سید و سیده باجی ، خواهر ) در تداول خانگی ، خواهر.
آبجی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) ظاهراً منسوب به آبج معرب آبه ( آوه ) ، و محتمل است که آبج محلی دیگر باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی
( آبجی ) ۱ - خواهر خواهربزرگ . ۲ - در خطاب بزنان گویند .
خواهر
آباجی، مخفف کلمه ترکی آغاباجی به معنی خواهر، منسوب به آبج یا آبه، از مردم آبه

( آبجی ) آبجی. ( از ترکی ، اِ مرکب ) ( از ترکی ِ آغاباجی ، مرکب از: آغا، سید و سیده باجی ، خواهر ) در تداول خانگی ، خواهر.
آبجی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) ظاهراً منسوب به آبج معرب آبه ( آوه ) ، و محتمل است که آبج محلی دیگر باشد.
آبجی در ترکی باجی است
ابجی هم یک کلمه پارسی چون ترکیش شه کوس کاردش ابجی فقط پارسی است.
معنی
اسم
من
چه
است
اینگلیسی
جی در سنسکریت به معنی مقدس و ارجمند است و از اونجایی که واژه های ترکی بیشتر از سغدی ( زبانی ایرانی و هند و اروپایی و همخانواده سنسکریت ) است ، شاید این واژه ریشه سغدی داشته باشد ، در گیلگی به مادر " abji" میگن ، نه به خواهر .
همشیره . . . . . . خواهر . . . . .
Sister
احتمالا از کلمه چینی Jie Jie به معنی خواهر بزرگتر اومده
داداش کلمه ی ترکی است به معنی برادر
مثل یولداش، دیلداشو. . .
درستش داتاش هستش
به معنی کسی که پشتت دربیاد ( دالی داش )
مترادفش در ترکی بازم هست Ağabey که به اختصار �Be گفته میشه
...
[مشاهده متن کامل]

بئی هم به تنهایی میشه داماد
دوست عزیزمون که گفته افغانی است باید بگم دوست عزیز افغان ها همه فارس نیستند همان طور که میدونید بخش از افغان ها ترک هستند 🙂

آبِ ترکی نیست عزیزم، بلکه افغانی است به معنای مادر .
یعنی دلسوز بعد از مادر. جی هم اردو است به معنای بله و اوکی.
یعنی بله واقعا فقط خواهر هست که میتواند جای مادر را پر کند.
بدرود.
فدای همه تون.
بوس بوس . . . 😏😏😅😅
.
آبجی� ( لغت نامه دهخدا ) : آبجی. ( از ترکی، اِ مرکب ) ( از ترکی ِ آغاباجی، مرکب از: آغا، سید و سیده باجی، خواهر ) در تداول خانگی، خواهر.
آبجی� ( فرهنگ عمید ) : خواهر، آبجی‬� ( فارسی به ترکی ) : 1 ) abla, b�y�k kız kardeş, 2 ) bayanlara hitap ederken saygı i�in kullanılan bir unvanآبجی�
آبجی یا آباجی از دو بخش آ ( آغا، بزرگ ) و باجی ( بچه، تخم ) ساخته شده است و در کل به معنی بچه بزرگ تر و سرپرست و پرستار دیگر بچه ها است. امروز در زبان تورکی پرستار را همشیره ( hemşire ) میگویند که در پارسی به معنی خواهر است.
خواهر به هیج معنی خاصی نداره خواهر رنگ بویش مثل مادرست مهربونیش حد ندارد
آباجی، اخت، باجی، خواهر، دده، شاباجی، همشیره

= آباجیْ = آغاباجی = آغا ( پیشونداحترام برای خانمها ) باجی ( خواهر ) = خواهر مکرمه و بزرگوار
ربطی به آب و زلالی ندارد
آبِ در ترکی به معنای برادر است احتمالا خیلی ها کلمه abe رو در مکالمات ترکی شنیدن
آبِچی به معنی کسی که از برادر محافظت میکند یا به عبارتی مادر دوم
پسوند چی در ترکی به معنی نگهدارنده ، صاحب و . . . است که در کلمه آبجی به جی تبدیل شده
خواهر
ترکیبی از دو کلمه: آب و جی: واژه ترکی - پاک و زلال، گوارا - روان، جاری - درخشان و طلایی و. . .
یعنی: آب شفاف و زلالی که در مزرعه وکشتزار و. . . جاری می شود.
امروزه مانند واژه داداش>>> واژه ای مرکّب است!
( ( آباجی و شاباجی: خواهر بزرگ و شاه خواهران ) )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس