ابتیاع

/~ebtiyA~/

مترادف ابتیاع: بیع، خرید، سودا، شراء، فروش، معامله

معنی انگلیسی:
buy, purchase

لغت نامه دهخدا

ابتیاع. [ اِ ] ( ع مص ) خریدن. خریداری. خرید. بازخریدن. || فروش. فروخت.

فرهنگ فارسی

خریدن، خریداری کردن، خریداری
۱ - ( مصدر ) خریدن . ۲ - باز خریدن . ۳ - ( اسم ) خریداری خرید . ۴ - فروش فروخت .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) خریدن . ۲ - (اِمص . ) خریداری ، خرید. ۳ - فروش .

فرهنگ عمید

خریدن، خریداری کردن، خریداری.

جدول کلمات

خرید

مترادف ها

buy (اسم)
خرید، خریداری، ابتیاع

purchase (اسم)
خرید، خریداری، ابتیاع، در امد سالیانه زمین

فارسی به عربی

صفقة

پیشنهاد کاربران

تعهد به پرداخت مبلغ فاکتور پیش خرید یا قسطی
خریداری. . . . درامد. . .
[ابتیاع]:
《مصدر رایج》 : تهیه کردن ، مهیّا ساختن، خریدن ، کسب کردن، به دست آوردن ،
《تجارت/بازرگانی/business starting up》فرایندِ : پیدا کردن، انتخاب، سفارش محصول و نهایتاً پرداختِ هزینه و دریافت کالا توسط خریدار یا دریافت کننده خدمات ( چه فیزیکی/مادی، چه روحانی/معنوی ، بهداشتی/درمانی و . . . )
...
[مشاهده متن کامل]

☆نکته: فرایند فوق الذّکر ، از معیارهای سنجش اصلی در میزان موفقیت یک ارائه دهنده خدمات

مهیا کردن

بپرس