ابتکار
/~ebtekAr/
مترادف ابتکار: ابداع، اختراع، بدعت، نوآوری، ذوق، قریحه، پگاه خیزی، سحرخیزی
برابر پارسی: نوآوری، نوآوردگی، نویابی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- قوه ابتکار ؛ قوه اختراع.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ابتکار به معنای نوآوری و اختراع است.
ابتکار از ریشه بکر است.
معنای اصطلاحی ابتکار
ابتکار در اصطلاح جدید
المعجم الوسیط، ص ۶۷.
در قرآن دو واژه «ابداع و انشاء» به معنای ابتکار به کار رفته است: «بَدیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»
بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.
...
ابتکار از ریشه بکر است.
معنای اصطلاحی ابتکار
ابتکار در اصطلاح جدید
المعجم الوسیط، ص ۶۷.
در قرآن دو واژه «ابداع و انشاء» به معنای ابتکار به کار رفته است: «بَدیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»
بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.
...
wikifeqh: ابتکار
[ویکی فقه] ابتکار (قرآن). در معانی مختلفی چون: اختراع ، نوآوری به کار رفته است.
این واژه، برگرفته از «بکر» و به معنای نوبر و اول چیزی دست یافتن است و به همین مناسبت به میوه نوبر، باکورة گفته شده
فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۵۸.
۱. ↑ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۵۸.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ج۲، ص۴۶، برگرفته از مقاله «ابتکار».
...
این واژه، برگرفته از «بکر» و به معنای نوبر و اول چیزی دست یافتن است و به همین مناسبت به میوه نوبر، باکورة گفته شده
فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۵۸.
۱. ↑ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۵۸.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ج۲، ص۴۶، برگرفته از مقاله «ابتکار».
...
wikifeqh: ابتکار_(قرآن)
مترادف ها
تعویض، تغییر، تناوب، نوبت، استعداد، تعبیه، ابتکار، حقه، عوض، انتقال، توطئه، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت کار، مبدله، نقشه خائنانه
خیال، انگاشت، ابتکار، تصور، فانتزی، پنداره، تو هم، تخیل
اختراع، ابتکار، خلق
اسباب، اختراع، ابتکار، تدبیر
تعبیه، ابتکار، بدیهه گویی، بدیهه سازی، حاضر جوابی
کار، تعبیه، ابتکار، امر مورد علاقه
تعبیه، ابتکار
صنعت، ابتکار، صنایع، مجاهدت، پیشه و هنر
اغاز، نویسندگی، تالیف و تصنیف، ابداع، ابتکار، احدای، ایجاد، اصل
ابداع، ابتکار، نوسازی
ابتکار، قریحه
ابتکار، غرابت، اصالت
مهارت، استعداد، ابتکار، حقه، صدای شلاق، زرنگی، صدای شکستگی
ظرفیت، ظرافت، ابتکار، عقل سلیم
ابتکار، کاردانی
فارسی به عربی
استنباط
پیشنهاد کاربران
نو آوری. نوکاری. نوپردازی. نونهی. نونهاد. نوآوری. نونمایی. نوزنی. نوگری. ( نوبربی ) . نونمایی. نونمود. نوگشایی.
خلاقیت
اِبتِکار:
١. بامداد کردن، بامداد شدن
٢. بامدادخیزی، پگاەخیزی
٣. به نوبر و نخستِ چیزی دست یافتن
۴. نوباوەیِ چیزی فراگرفتن
۵. خوردنِ میوەیِ نوبر / تازەرسیده
۶. نوآوری، نوآفرینی
٧. دوشیزگی بردن
٨. پسر زادن در نخستین بار
١. بامداد کردن، بامداد شدن
٢. بامدادخیزی، پگاەخیزی
٣. به نوبر و نخستِ چیزی دست یافتن
۴. نوباوەیِ چیزی فراگرفتن
۵. خوردنِ میوەیِ نوبر / تازەرسیده
۶. نوآوری، نوآفرینی
٧. دوشیزگی بردن
٨. پسر زادن در نخستین بار
برای ساخت برابر پارسی برای واژگان باید نخست واژه لاتین و انگلیسی و فرانسه ای آن را دید سپس بر پایه ی آن ها واژگانی نو ساخت، برای نمونه همین واژه عربی اختراع ( شکافتن، بریدن ) چون ربطی به پارسی و دیگر واژگان
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
زبان های هندواروپایی ندارد به کار نمیرود و از روی این معنی ها واژه سازی نادرست است در انگلیسی میگویند invention از in ( ان، در ) vent ( آمدن، رفتن، آوردن ) tion ( اِش ) یعنی بخش به بخش میشود "درآورش" درآوری چیزی نو که ساخته و پیدا میشود. یا واژه ابتکار عربی باز هم ربطی به فارسی و دیگر زبان های هندواروپایی ندارد ( بکر، باکره و. . . ) نمیتوان ترجمه کرد دوشیزگی! باید دید زبان های هم خانواده مان چه میگویند انگلیسی میگوید innovation ساخته شده از in ( ان، در ) nova ( نو ) tion ( اِش ) پس برابر پارسی اش میشود میشود "انوآورش" نوآوری یا یک واژه دیگر که همراه اختراع شنیده ایم اکتشاف ( کشف، برهنه کردن، شکافتن ) که تا حدودی به انگلیسی آن discovery نزدیک است، ساخته شده از dis ( وا، نا، پاد و. . . ) com ( هم ) oper ( بسته، کیپ ) y ( ای ) که کاور ( همکیپ ) به پارسی میشود پوشش پس دیسکاوری میشود "واپوشی" ( با واپاشی اشتباه گرفته نشود )