ابتهار

لغت نامه دهخدا

ابتهار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) حیلت کردن. || دعوی بدروغ کردن. || زنی را بیگناه بخویشتن آلوده کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || دونیم کردن شمشیر را. || تاسه برافتادن کسی را از ماندگی. || کوتاهی نکردن در نفع یا ضرر کسی. || زاری و الحاح کردن در دعا، یا دعا کردن هر ساعت و خاموش نشدن. || خفتن بر خیال خود. || دشنام دادن کسی را بچیزی که در او بود.

فرهنگ فارسی

حلیت کردن دعوی بدروغ کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس