ابتشار

لغت نامه دهخدا

ابتشار. [ اِ ت ِ ] ( از ع ، مص ) خوشحال شدن. خشنود شدن. || بشارت یافتن :
صد کراهت در درون تو چو خار
کی بود انده ، نشان ابتشار.
مولوی.
ای بسا در گور خفته خاک وار
به ز صد زنده بنفع و ابتشار.
مولوی.

فرهنگ فارسی

بشارت یافتن، خوشحال شدن
خوشحال شدن بشارت یافتن

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص . ) بشارت یافتن ، خشنود شدن .

فرهنگ عمید

۱. بشارت یافتن.
۲. خوشحال شدن.

پیشنهاد کاربران

بشارت دادن
مژده دادن
صد کراهت در درون تو چو خار
کی بود انده نشان ابتشار
✏ �مولانا�

بپرس