ابتذال

/~ebtezAl/

مترادف ابتذال: بی ارزشی، بی قدری، پستی، پیش پاافتادگی

برابر پارسی: بی ارجی، بی بند و باری، پرهیز، پیش پا افتادگی، پیش پاافتادگی، خوارگرایی

معنی انگلیسی:
banality, obscenity, triteness, being common-place, meanness, hokum, raunchiness

لغت نامه دهخدا

ابتذال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) صرف چیزی را بسیار. بادروزه داشتن جامه یعنی جامه برای کار پوشیدن. دائم بکار داشتن جامه و جز آن. ناپاک و زبون داشتن جامه. || درباختن و نگاه نداشتن چیزی. ضد صیانت. || دویدن اسب.

فرهنگ فارسی

دائم بکاربردن وکهنه کردن چیزی، خوارکردن، بسیارصرف کردن چیزی ، بی قدری وپستی وکهنگی
۱ - ( مصدر ) بسیار صرف کردن چیزی بحدی که ارزش آن کاسته شود . ۲ - ( اسم ) پیش پا افتادگی بی قدری پستی .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بسیار به کار بردن چیزی تا اندازه ای که از ارزش آن بکاهد. ۲ - (اِمص . ) بی ارزشی ، پستی .

فرهنگ عمید

۱. دائم به کار بردن و کهنه کردن چیزی، کهنگی.
۲. خوار کردن، بی قدری، پستی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابتذال به معنای بى بند و بارى می باشد که از آن در باب هاى تجارت و نکاح سخن رفته است.
به تصریح برخى، نگاه کردن بدون شهوت به زنان مبتذلى که خود را از نامحرم نمى پوشانند و نهی از منکر نیز در آنان تأثیرى ندارد، جایز است.
مستند الشیعة ج۱۶، ص۶۰.
خرید و فروش کتاب هاى در بردارنده عکس هاى مبتذل، جایز است؛ مشروط به این که گمراه کننده نباشد و موجب نشر فساد در کشورهاى اسلامى نشود.
صراط النجاة ج۱، ص۲۵۰.
خواندن کتاب ها و شعرهاى مبتذل که شهوت را برمى انگیزاند، حرام است.
اجوبة الاستفتائات ج۲، ص۴۳.
...

مترادف ها

triviality (اسم)
بی موردی، ابتذال، پیش پا افتادگی، بی اهمیتی، ناچیزی

banality (اسم)
ابتذال، پیش پا افتادگی

platitude (اسم)
ابتذال، پیش پا افتادگی، بی مزگی، بیاتی

triteness (اسم)
ابتذال

truism (اسم)
ابتذال، چیزی که پر واضح است

pedestrianism (اسم)
ابتذال، پیاده روی

فارسی به عربی

ابتذال

پیشنهاد کاربران

ابتذال به زبان سنگسری
بی اّرج by arej
خار khar
ناچیز nachiz
واژه ابتذال
معادل ابجد 1134
تعداد حروف 6
تلفظ 'ebtezāl
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ تِ ) [ ع . ]
آواشناسی 'ebtezAl
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
به چیزی بیش از ارزش آن بها دادن - خوارگرایی
ابتذال= میان مایگی
مبتذل= میان مایه
دوری کردن
ابتذال. الف. بسیار به کار بردن چیزی تا اندازه ای که از ارزش آن بکاهد. ب. بی ارزشی، پستی. ( منبع: فرهنگ فارسی معین )
رجوع شود به ابتذال.

بپرس