ابتدایی

/~ebtedAyi/

مترادف ابتدایی: آغازین، اولی، بدوی، مقدماتی، نخستین

متضاد ابتدایی: انتهایی

برابر پارسی: آغازین، ساده، نخستین

معنی انگلیسی:
elementary, crude, pirmary, preliminary, primitive, rudimentary, unsophisticated, common, embryonic, inaugural, inchoate, neanderthal, rudely, skeleton, primary

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ابتدائی ] (ص نسب . ) مقدماتی ، اولی ، آغاز. ،مدرسة ~مدرسه ای که در آن نخستین دورة تحصیل را فراگیرد.

دانشنامه عمومی

ابتدایی (مجموعه تلویزیونی). ابتدایی ( به انگلیسی:Elementary ) یک سریال آمریکایی محصول سال ۲۰۱۲ است که سی بی اس آن را پخش می کرد[ ۱] . این سریال در عین حال که یک داستان کلی دارد ولی در هر قسمت ماجرایی جداگانه رقم میخورد.
فصل آخر و هفتم آن سال ۲۰۱۹ پخش شد.
داستان روایتی نوین از شخصیت شرلوک هولمز است. او پس از اعتیادش به مواد مخدر برای ترک به نیویورک می آید و سعی می کند با کمک دکتر جون واتسون آن را ترک کند و همزمان نیز پرونده های جنایی را حل کند.
از دیگر ویژگی سریال زن بودن دو شخصیت اصلی آن یعنی دکتر واتسون و موریارتی است. [ ۲] [ ۳]
عکس ابتدایی (مجموعه تلویزیونی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

بدوی

مترادف ها

abecedarian (صفت)
ابتدایی، مبادی

elementary (صفت)
ابتدایی، اصلی، مقدماتی

primary (صفت)
ابتدایی، اصلی، مقدماتی، عمده، اولیه، نخستین، ابتدای

initial (صفت)
ابتدایی، اصلی، بدوی، اولین، اول، نخستین، اغازی، واقع در اغاز

preliminary (صفت)
ابتدایی، مقدماتی، اولیه، آستانی

rudimentary (صفت)
ابتدایی، بدوی، ناقص، اولیه

infantile (صفت)
ابتدایی، بچگانه، مربوط بدوران کودکی

elementarily (قید)
ابتدایی، اصلی

فارسی به عربی

انتخابات , اولی , تمهید , طفولی , مبتدی

پیشنهاد کاربران

پیشنهادِ واژه : " فَرکرده" به چمِ "اصلی، اولیه، ذاتی، فطری، نخستین، آغازین، ابتدایی، مقدماتی، تغییرناپذیرفته":
در زبانِ سانسکریت واژه یِ " prā. kr̥ta" به چمِ " اصلی، اولیه، ذاتی، فطری، نخستین، آغازین، ابتدایی، مقدماتی، تغییرناپذیرفته" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

بررسیِ تکواژها:
1 - " pra/prā" همان " فَر/فرا " در زبانِ پارسی است.
کاربردِ پیشوندِ "پرَ: pra" در سانسکریت و " فرَ:fra" در زبانهای اوستایی - پارسیِ میانه و " فَر:far" در زبانِ پارسیِ کُنونی:
1. 1 - پیش، جلو، به پیش، پیشین
1. 2 - آغاز، شروع، نخست، اول، ابتدا، گامِ اول
( نکته 1: گزینه یِ 1. 2 به گزینه یِ 1. 1 فروکاستنی است؛بسنجید با واژگانِ " پیشگفتار، پیش درآمد و. . . )
( نکته 2: برایِ دیدنِ نمونه هایی از کاربردِ گزینه 1. 2 در بالا می توان به واژگانِ " فرَدُم، فرَگانستن و. . . " از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی نگریست. )
2 - واژه یِ "kr̥ta " از زبانِ سانسکریت همان " کَرتَ: karta " و " kərəta " از زبانِ اوستایی و همان " کَرده" از زبانِ پارسی است که همگیِ آنها صفتِ مفعولیِ " کَر: kar" هستند و کارواژه یِ " کَردن = کَر دَن" در زبانِ پارسی نیز از همین ریشه یِ " کَر: kar" می باشد.
( نیاز به یادآوری است که آوایِ r̥ از زبانِ سانسکریت، به ریختهایِ " ar، ərə ، arə " در زبانهایِ اوستایی - پارسی تَراآمدنی است. دراینباره می توانید به پسگشتهایی در زمینه یِ آواشناسیِ واژگانِ سانسکریت بنگرید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
با بررسیِ گزینه هایِ 1. 2 وَ 2 در بالا به آسانی می توان دریافت کرد که واژه یِ " prā. kr̥ta" به ریختِ " فَرکرده" در زبانِ پارسی بازیافتنی است و از همین رو می توان کارواژه یِ " فَرکردن" را نیز برپایه یِ چمهایِ واژه یِ " فَرکرده" بیرون کشید.
من گمان می کنم بتوان برایِ واژگانی همچون " primitive" و . . . از این واژگان بهره جُست.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت:
فرهنگ سَنسکریت - فارسی ( جلالی نایینی )

ابتداییابتدایی
دبستان
اولیه . .
گاهی معنای �تازه کارانه� می دهد.
گاه �پیش پاافتاده� معنا می دهد
در زبان کردی:
سە رە تایی

بپرس