- ابتداء مرض ؛ سه روز اول آن.
- ابتدا کردن ؛ پیش دستی کردن. سبقت گرفتن. تبادر. مبادرت : ما در جنگ ابتدا نخواهیم کرد. ( کلیله و دمنه ).
- ابتداء نامه ؛ سر آن.
|| ( اصطلاح عروض ) جزو اول مصراع دوم بیت ، و صاحب المعجم گوید میشاید که آغاز مصرع اول و دوم هر دو را ابتدا خوانند. || ابتداء عرفی چیزی است که قبل از مقصود آورده شود مانند الحمدﷲ که قبل از مقصود در کتابها ایراد کرده میشود هرچند ابتدای حقیقی نباشد، چه ابتداء حقیقی ببسم اﷲ است. || ( اصطلاح نحو ) عاری کردن لفظ است از عوامل لفظی برای اسناد، چون «زید منطلق » که زید مبتدا و مسندالیه است و محدث عنه و منطلق خبر و حدیث و مسند است و عامل در هر دو معنی ابتدا است. ( از تعریفات جرجانی ). || و منوچهری این کلمه را مماله آورده است در بیت ذیل :
در همه وقتی صبوح خوش بودی ابتدی
بهتر و خوشتر بود وقت گل بسَّدی.
منوچهری.
( ابتداءً ) ابتداءً. [ اِ ت ِ ئَن ْ ] ( ع ق ) به آغاز. اولاً. نخست.