ابت
لغت نامه دهخدا
ابت. [ اَ ب ِ /اَ ] ( ع ص ) روز سخت گرم. || گرمای سخت.
ابت. [ اَ ] ( ع مص ) سخت گرم شدن.
فرهنگ فارسی
رودی است بفرانسه
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَبَتِ: پدرجان
معنی مَاءَکِ: آبت
ریشه کلمه:
ابو (۱۱۷ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)
پدر. بزرگ قوم. مصلح. راغب گوید: پدر و نیز هرکه سبب اصلاح، یا ایجاد و ظهور چیزی بشود نسبت به آن اَبْ (پدر) است بدین علّت حضرت رسول «صلی اللّه علیه وآله وسلم» به علی گفت: (اَنا وَاَنْتَ اَبَوا هذهِ الاُمُّةِ) و به آنکه از میهمانان پذیرائی کند ابوالضیاف و به آنکه آتش جنگ بر افروزد ابوالحرب گویند... بمعلّم نیز اَب گفتهاند (مفردات) تفصیل این سخن در (آزر) خواهد آمد (اَبَتِ) بکسرتاء اصلش اَبی است یاء متکلم بتاء عوض شده است مثل
معنی مَاءَکِ: آبت
ریشه کلمه:
ابو (۱۱۷ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)
پدر. بزرگ قوم. مصلح. راغب گوید: پدر و نیز هرکه سبب اصلاح، یا ایجاد و ظهور چیزی بشود نسبت به آن اَبْ (پدر) است بدین علّت حضرت رسول «صلی اللّه علیه وآله وسلم» به علی گفت: (اَنا وَاَنْتَ اَبَوا هذهِ الاُمُّةِ) و به آنکه از میهمانان پذیرائی کند ابوالضیاف و به آنکه آتش جنگ بر افروزد ابوالحرب گویند... بمعلّم نیز اَب گفتهاند (مفردات) تفصیل این سخن در (آزر) خواهد آمد (اَبَتِ) بکسرتاء اصلش اَبی است یاء متکلم بتاء عوض شده است مثل
wikialkb: أَبَت
پیشنهاد کاربران
معانی ابت ( آبت ) آبت. [ ب ِ ] ( ع ص ) سخت گرم ( روز ) .
ابت. [ اَ ب ِ /اَ ] ( ع ص ) روز سخت گرم. || گرمای سخت.
ابت. [ اَ ] ( ع مص ) سخت گرم شدن. ( آبت ) سخت گرم
رودی است بفرانسه [ویکی الکتاب] معنی أَبَتِ: پدرجان
... [مشاهده متن کامل]
معنی مَاءَکِ: آبت
ریشه کلمه:
ابو ( ۱۱۷ بار )
ی ( ۱۰۴۴ بار )
پدر. بزرگ قوم. مصلح. راغب گوید: پدر و نیز هرکه سبب اصلاح، یا ایجاد و ظهور چیزی بشود نسبت به آن اَبْ ( پدر ) است بدین علّت حضرت رسول �صلی اللّه علیه وآله وسلم� به علی گفت: ( اَنا وَاَنْتَ اَبَوا هذهِ الاُمُّةِ ) و به آنکه از میهمانان پذیرائی کند ابوالضیاف و به آنکه آتش جنگ بر افروزد ابوالحرب گویند. . . بمعلّم نیز اَب گفتهاند ( مفردات ) تفصیل این سخن در ( آزر ) خواهد آمد ( اَبَتِ ) بکسرتاء اصلش اَبی است یاء متکلم بتاء عوض شده است مثل معانی ابت می باشد.
ابت. [ اَ ب ِ /اَ ] ( ع ص ) روز سخت گرم. || گرمای سخت.
ابت. [ اَ ] ( ع مص ) سخت گرم شدن. ( آبت ) سخت گرم
رودی است بفرانسه [ویکی الکتاب] معنی أَبَتِ: پدرجان
... [مشاهده متن کامل]
معنی مَاءَکِ: آبت
ریشه کلمه:
ابو ( ۱۱۷ بار )
ی ( ۱۰۴۴ بار )
پدر. بزرگ قوم. مصلح. راغب گوید: پدر و نیز هرکه سبب اصلاح، یا ایجاد و ظهور چیزی بشود نسبت به آن اَبْ ( پدر ) است بدین علّت حضرت رسول �صلی اللّه علیه وآله وسلم� به علی گفت: ( اَنا وَاَنْتَ اَبَوا هذهِ الاُمُّةِ ) و به آنکه از میهمانان پذیرائی کند ابوالضیاف و به آنکه آتش جنگ بر افروزد ابوالحرب گویند. . . بمعلّم نیز اَب گفتهاند ( مفردات ) تفصیل این سخن در ( آزر ) خواهد آمد ( اَبَتِ ) بکسرتاء اصلش اَبی است یاء متکلم بتاء عوض شده است مثل معانی ابت می باشد.