اباس

لغت نامه دهخدا

( ابآس ) ابآس. [ اِب ْ ] ( ع مص ) بسختی رسیدن.
اباس. [ اُ ] ( ع ص ) بدخوی. زن بدخوی.

اباس. [ اِ ] ( ع اِ ) خو.

فرهنگ فارسی

بسختی رسیدن

پیشنهاد کاربران

درخواست کمک
جمع و انجمن مردم . در کتاب فرهنگ نام های آریایی . نوشته پروفسور دکتر فاروق صفی زاده - و محمد ملکان سرشت

بپرس