( آباد جای ) آبادجای. ( اِ مرکب ) آباد بوم. آبادی : بپرسید از آن سرشبان راه شاه کز ایدر کجایابم آرامگاه چنین داد پاسخ که آباد جای نیابی مگر باشدت رهنمای.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
( آباد جای ) آباد بوم آبادی
فرهنگ عمید
( آباد جای ) جای آباد، آبادبوم، هر جای آباد که در آن آب و گیاه و مردم باشند: چنین داد پاسخ که آبادجای / نیابی مگر باشدت رهنمای (فردوسی: ۶/۱۶۷ ).