اباختر
لغت نامه دهخدا
دانشنامه آزاد فارسی
اَباخْتر
سَیاره در زبان پَهلَوی، و نیز جهتِ شمال. در فارسی جدید با ضبط باختر به معنی مغرب است. در ایران باستان سیاره یا اباختر را ستارۀ غیر معمولی می دانستند، از این رو با این تصور نادرست که اباختر، ناستاره معنی می دهد، با حذف الف و ب از اول واژۀ اباختر، اختر را به معنی ستاره ساخته اند. در نجوم ایران باستان، ستارگان به دو گروه هرمزدی و اهریمنی تقسیم شده بودند؛ که اباختران یا سیارات در گروه اهریمنی قرار داشتند؛ با وجود این، هرمزد کالبد اباختران را آفرید تا موجودات اهریمنی از نظر پنهان نمانند. هفت اباختر در تازش اهریمن به آفرینشبا دیوان متحد بودند: هُرمَزْد یا مشتری، کیوان یا زُحَل، بَهرام یا مریخ، اَناهید یا زهره، تیر یا عطارد، ماه سیاه یا ماه اباختری، و خورشید سیاه یا مهر اباختری.
سَیاره در زبان پَهلَوی، و نیز جهتِ شمال. در فارسی جدید با ضبط باختر به معنی مغرب است. در ایران باستان سیاره یا اباختر را ستارۀ غیر معمولی می دانستند، از این رو با این تصور نادرست که اباختر، ناستاره معنی می دهد، با حذف الف و ب از اول واژۀ اباختر، اختر را به معنی ستاره ساخته اند. در نجوم ایران باستان، ستارگان به دو گروه هرمزدی و اهریمنی تقسیم شده بودند؛ که اباختران یا سیارات در گروه اهریمنی قرار داشتند؛ با وجود این، هرمزد کالبد اباختران را آفرید تا موجودات اهریمنی از نظر پنهان نمانند. هفت اباختر در تازش اهریمن به آفرینشبا دیوان متحد بودند: هُرمَزْد یا مشتری، کیوان یا زُحَل، بَهرام یا مریخ، اَناهید یا زهره، تیر یا عطارد، ماه سیاه یا ماه اباختری، و خورشید سیاه یا مهر اباختری.
wikijoo: اباختر
پیشنهاد کاربران
چهار واژه به زبانِ پارسی:
اَختر ( نام ) :صورتِ فلکی ( Constellation )
اَباختر، باختر ( نام ) :سیاره ( Planet ) ( نکته: "اَب/ب" در این واژگان پیشوند هستند ) .
بریهینیتَن ( پارسی میانه ) ، بریهانیدن ( پارسی نو ) :تعیین کردن ( determine )
... [مشاهده متن کامل]
رایینیتَن ( پارسی میانه ) ، رایانیدن ( پارسی نو ) : حکومت کردن ( govern )
. . . . .
پَسگشت:
روبرگ 245 از نبیگ " زبانهای ایرانی" ( گرنوت ویندفر )

اَختر ( نام ) :صورتِ فلکی ( Constellation )
اَباختر، باختر ( نام ) :سیاره ( Planet ) ( نکته: "اَب/ب" در این واژگان پیشوند هستند ) .
بریهینیتَن ( پارسی میانه ) ، بریهانیدن ( پارسی نو ) :تعیین کردن ( determine )
... [مشاهده متن کامل]
رایینیتَن ( پارسی میانه ) ، رایانیدن ( پارسی نو ) : حکومت کردن ( govern )
. . . . .
پَسگشت:
روبرگ 245 از نبیگ " زبانهای ایرانی" ( گرنوت ویندفر )
