اب کشیدن


معنی انگلیسی:
rinse, to rinse, to swill (out)

لغت نامه دهخدا

( آب کشیدن ) آب کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) حمل آب از جایی. || بیرون آوردن آب با دلو و مانند آن از چاه و حوض و جز آن. نَزْح. || تطهیر شرعی و نمازی کردن چیزی متنجس. || شستن جامه صابون زده با آب خالص تا اثر صابون بشود. || آب کشیدن زخم و جراحتی ؛ ریم و چرک پیداکردن آن بسبب آلوده شدن با آب ناپاک. هو کشیدن. || آب کشیدن غذائی ؛ خورنده را تشنگی آوردن.

فرهنگ فارسی

( آب کشیدن ) حمل آب از جایی به جایی

فرهنگ معین

( آب کشیدن ) (کَ یا کِ دَ ) (مص ل . ) ۱ - کشیدن آب از چاه . ۲ - شستن جامه در آب تا کف ناشی از صابون از بین برود. ۳ - تطهیر شرعی . ۴ - (عا. ) چرکین شدن زخم در اثر آب آلوده .

پیشنهاد کاربران

صَبّ
اب کشیدن لباس
جانماز آب کشیدن: [عامیانه، کنایه ] تظاهر به پرهیزکاری کردن، خود را بی گناه وانمودن.

بپرس