اب و تاب دادن


معنی انگلیسی:
embroider, spin, embellish

پیشنهاد کاربران

آب و تاب دادن ؛ مبالغت کردن در بیان مطلبی ، بگزاف شرح و بسط دادن مطلبی و یا سخنی.
《 یعنی توجه و اهمیت دادن به موضوعی 》
زیرورو کردن
تکان دادن

تعریف کرون بیش از حد از یک چیری
به موضوعی بیش از حد گیر دادن، اغراق

بپرس