اب خون
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
خونابه، سرم، اب خون، اب پنیر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در قدیم که مساجد لوله کشی آب نداشت مسجد را در کما چشمه ها درست می کردند و وقتی موذن اذان میگفت مردم به محل اذان که جنب چشمه سار که اذان میدادند آبخون میگفتند