( آب حسرت ) آب حسرت. [ ب ِ ح َ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک : بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت چشم گناهکاران.سعدی.هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند.حافظ.
آب حسرت ؛ اشک دریغ و اندوه :ز دیده آب حسرت برگشادهمیان آتش سوزان فتاده . نظامی ( الحاقی ) .آبِ حَسرَت: آبِ افسوس، اشک، آبِ رسانهحسرت خوردن+ عکس و لینک