اب بند
/~Abband/
مترادف اب بند: ( آب بند ) بند، سد، ورغ
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
آنکه ماست و پنیر و سرشیر و خامه کند آنکه یخ گیرد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آن که بستنی و پالوده یا ماست و پنیر و خامه درست می کند.
۳. (اسم ) سد.
دانشنامه عمومی
آب بند. آب بند یا بند[ ۱] یا بند انحرافی یا سد رودخانه ای، یک نوع سد انحرافی است که با بند آوردن و ارتفاع دادن به آب رودخانه در پشت خود، انتقال آب را میسر می کند. اختلاف اصلی آن با سر ریز، وجود دریچه های قابل تنظیم نصب شده برای کنترل آب روی بند می باشد. تراز آب می تواند با استفاده از این دریچه ها تنظیم شود. [ ۲]
آب بند بر خلاف سد انحرافی، هیچ مخزن آب قابل توجهی در پشت خود ندارد.
هدف از انتقال و تغییر مسیر آب رودخانه می تواند کارهای مختلف از جمله آبیاری زمین های کشاورزی باشد. بند می تواند دریچه قابل باز یا بسته کردن داشته باشد یا نداشته باشد و ولی اگر نیروی هیدروالکتریک نیز تولید شود، ساختمان مربوط عموماً سد نامیده می شود. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفآب بند بر خلاف سد انحرافی، هیچ مخزن آب قابل توجهی در پشت خود ندارد.
هدف از انتقال و تغییر مسیر آب رودخانه می تواند کارهای مختلف از جمله آبیاری زمین های کشاورزی باشد. بند می تواند دریچه قابل باز یا بسته کردن داشته باشد یا نداشته باشد و ولی اگر نیروی هیدروالکتریک نیز تولید شود، ساختمان مربوط عموماً سد نامیده می شود. [ ۳]
wiki: آب بند
دانشنامه آزاد فارسی
آب بند. آب بند (lock)
سازه ای که در مسیر آب کار می گذارند تا عبور قایق ها و کشتی ها را از سطحی به سطحی دیگر امکان پذیر کند. آب بند سیلابی، قدیمی ترین نوع آب بند، نخستین بار در مشرق زمین در اوایل قرن اول میلادی در چین ساخته شد. با استفاده از این روش، با موانعی موقتی مسیر رودخانه ای را سد می کردند و هنگامی که آن ها را برمی داشتند، سیلاب ناگهانی قایق متوقف شده را به حرکت درمی آورد یا از روی هر مانعی عبور می داد. سپس در قرن ۱۲م در چین و در قرن ۱۴م در هلند آب بند حوضچه ایرایج شد. در این روش، در دو طرف آب بند دریچه هایی تعبیه می شدند. هنگامی که سطح آب در بیرون و درون آب بند یکسان می شد، قایق ها از یک دریچه عبور داده می شدند. سپس آب را به داخل (یا بیرون) آب بند هدایت می کردند تا زمانی که سطح آب بالا بیاید (یا پایین برود) و با سطح آب در بیرون از دریچۀ دیگر برابر شود. آب بندها برای کشتی رانی در جایی اهمیت دارند که کانال ها اقیانوس هایی با سطح های مختلف را به هم پیوند می دهند، که نمونۀ آن کانال_پاناماست، یا جایی که این «پله های» تنظیم شدنی آب جایگزین آبشارها یا تندآب ها می شوند.
سازه ای که در مسیر آب کار می گذارند تا عبور قایق ها و کشتی ها را از سطحی به سطحی دیگر امکان پذیر کند. آب بند سیلابی، قدیمی ترین نوع آب بند، نخستین بار در مشرق زمین در اوایل قرن اول میلادی در چین ساخته شد. با استفاده از این روش، با موانعی موقتی مسیر رودخانه ای را سد می کردند و هنگامی که آن ها را برمی داشتند، سیلاب ناگهانی قایق متوقف شده را به حرکت درمی آورد یا از روی هر مانعی عبور می داد. سپس در قرن ۱۲م در چین و در قرن ۱۴م در هلند آب بند حوضچه ایرایج شد. در این روش، در دو طرف آب بند دریچه هایی تعبیه می شدند. هنگامی که سطح آب در بیرون و درون آب بند یکسان می شد، قایق ها از یک دریچه عبور داده می شدند. سپس آب را به داخل (یا بیرون) آب بند هدایت می کردند تا زمانی که سطح آب بالا بیاید (یا پایین برود) و با سطح آب در بیرون از دریچۀ دیگر برابر شود. آب بندها برای کشتی رانی در جایی اهمیت دارند که کانال ها اقیانوس هایی با سطح های مختلف را به هم پیوند می دهند، که نمونۀ آن کانال_پاناماست، یا جایی که این «پله های» تنظیم شدنی آب جایگزین آبشارها یا تندآب ها می شوند.
wikijoo: آب_بند
جدول کلمات
سد
مترادف ها
نهر، بند، مانع، بند آب، سد، خاکریز، اب گذر، اب بند
نهر، بند، مانع، بند آب، سد، خندق، خاکریز، اب گذر، اب بند
بند، سیل گیر، سد، اب بند
اب بند، فواره، دستگاه اب رسان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برغ. [ ب َ / ب َ رَ / ب َ رِ] ( اِ ) بند آب. ( برهان ) . سد. ( شرفنامه منیری ) . برغ آب. بندی باشد که از چوب و خاشاک و خاک و گل در پیش آب بندند. بزغ. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( شرفنامه ) . ورغ. ( فرهنگ فارسی معین ) . ورجوع به بزغ و ورغ و وراغ و سربرغ شود :
... [مشاهده متن کامل]
چو شمع از عشق هر دم باز خندم
به پیش چشم برغی بازبندم.
عطار ( از انجمن آرا ) .
جهان را بود برغ آب جسته
ز کشته پیش برغی باز بسته.
عطار ( از انجمن آرا ) .
|| غوک. ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) . چغز. چغزه. ( شرفنامه منیری ) . شاید محرف بزغ باشد.
... [مشاهده متن کامل]
چو شمع از عشق هر دم باز خندم
به پیش چشم برغی بازبندم.
عطار ( از انجمن آرا ) .
جهان را بود برغ آب جسته
ز کشته پیش برغی باز بسته.
عطار ( از انجمن آرا ) .
|| غوک. ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) . چغز. چغزه. ( شرفنامه منیری ) . شاید محرف بزغ باشد.
سکر
بند، سد، ورغ
سد