اب اوردن
فرهنگ معین
مترادف ها
ابشار بزرگ، اب مروارید، اب اوردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
آب آوردن : جمع شدن مایع در عضوی از بدن ( ( چشمش آب آورد و کور شد ) )
( فرهنگ عامیانه فارسی ، ابوالحسن نجفی )
( فرهنگ عامیانه فارسی ، ابوالحسن نجفی )
وَرَم کردن ،