اب اماله

فرهنگ معین

( آب اماله ) (بِ اِ لِ ) [ فا - ع . ] ( اِ. ) هر داروی مایعی که ا ز طریق تنقیه به بیمار منتقل کنند.

پیشنهاد کاربران

آب اماله: آب صابون، جوشانده گل ختمی یا ملیّن دیگری که برای تنقیه به کار می رود.
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آب اماله: آب صابون، جوشانده گل ختمی یا ملّین دیگر ی که برای تنقیه به کار می رود.
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
این چرا مثل آب اماله هی میره و میاد؟ ( احمدمحمود، رمان مدارصفردرجه )
آب اماله : رفت آمد هرزه .
( ( "تو این خونه هزار جور آدم رفت و آمد داشت ، همه مثه آب اماله می اومدن و می رفتن . " ) ) ( صادق چوبک ، پیرهن زرشکی )
کنایه از کسی که رفت وآمد بی مورد دارد، هرزه گرد

بپرس