آب افتادن :1 - آب تراوش کردن ، آب از خود ترشح کردن " چشمهام می سوخت و آب آفتاده بود. " ( بادها : 167 ) 2 – ( به جایی / در جایی / توی جایی ) آب جاری شدن ( آب افتاده توی لانه شان ) ( فرهنگ فارسی عامیانه ، ابوالحسن نجفی )+ عکس و لینک