اب از سر یا گریبان کسی گذشتن

اصطلاحات و ضرب المثل ها

( آب از سر یا گریبان کسی گذشتن ) معنی اصطلاح -> آب از سر / گریبان کسی گذشتن ( قدیم )
به نهایت بیچارگی / بدبختی / ناامیدی رسیدن
مثال:
دریای لطف بودی و من مانده با سراب
دل آنگهت شناخت که آب از سرم گذشت
( ه. الف. سایه )

پیشنهاد کاربران

آب از تارک گذشتن ؛ برسیدن ، و به آخر شدن عمر. یکباره امیدبنومیدی بدل گشتن. بدبختی از حدّ تحمل تجاوز کردن :
بدو داد پس گنجها را کلید
یکی باد سرد از جگر برکشید
بدو گفت کار من اندرگذشت
هم از تارکم آب برتر گذشت
تواکنون همی کوش و با داد باش
چو داد آوری از غم آزاد باش.
فردوسی.

بپرس