ائین

/~A~in/

لغت نامه دهخدا

( آئین ) آئین. ( اِ ) رجوع به آیین شود.

فرهنگ فارسی

( آئین ) ( اسم ) ۱ - رسم روش ادب . ۲ - معمول متداول مرسوم . ۳ - شیوه آهنگ . ۴ - صفت کردار مانند : بهشت آیین جنت آیین . ۵ - اندازه حد عدد شمار. ۶ - قاعده قانون نظم . ۷ - سامان اسباب . ۸ - طبیعت نهاد فطرت . ۹ - آذین شهر آرای جشن . ۱٠ - زیب زینت . ۱۱ - فر شکوه . ۱۲ - شرع شریعت کیش : آیین اسلام . ۱۳ - تشریفات اتیکت یا به آیین . ۱ - چنانکه مرسوم است طبق معمول . ۲ - چنانکه باید چنانکه ضروری است . ۳ - زیبا جمیل . یا بر آیین . مثل مانند .

گویش مازنی

( آئین ) /aaein/ آهن

پیشنهاد کاربران

آیین:آ این است ، نهاده .
رسم و روش ادب
به مجمعه رسم ها و رفتار ها آئین گفته می شود
رسم و رسوم

واژه ی آئین یک واژه ی ترکی است = آییْن و اوْیوُن = جشن ، مراسم جشن باستانی و سالیانه ی ترکهای چین از مصدر اویناماخ ( رقصیدن در جشن یا بازی کردن همراه با رسم و رسوم ) اصولا در زمان باستان رقصیدن یک نوع
...
[مشاهده متن کامل]
عبادت و آئین بوده و نوعی دعا در پیشگاه خداوند و در حالت سکسی دعا برای باروری نسل و تداوم حیات در زمین .

بپرس