ائمه الاسماء


برابر پارسی: ابرنام ها

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ائمةالاسماء. اسم کلی آن است که شامل اسمای جزئی می شود و اسم جزئی نیز آن است که تحت اسم کلی دیگر قرار گیرد. در مورد «اسمای کلی»، یا «ائمة الاسماء»، تقسیم های گوناگونی مطرح است که مشهور ترین آنها هفت اسمی است که در فلسفه نیز بدان پرداخته شده و عبارتند از «حی»، «مرید»، «قادر»، «عالم»، «سمیع»، «بصیر» و «متکلم».
عارفان (مانند فیلسوفان و دیگر اندیشمندان الهی) هم نظرند که ذات متعالی خداوند آن گاه که به صورت اطلاقی و بدون هرگونه قید و صفت در نظر گرفته شود، دانش هیچ فردی به آن ذات مقدس نخواهد رسید؛ زیرا ذات حق، به عنوان وجود مطلق و نامتناهی هیچ نسبتی با وجود محدود و متناهی (مخلوقات) ندارد. از همین رو؛ اولیاء و انبیاء و عارفان در شناخت کُنه الهی همگی سرگردانند و اعتراف به ناتوانی خود دارند.این سخن از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) معروف و مشهور است که فرمود: «ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک؛ خدایا! تو را آن گونه که شایسته تو بود، نشناختیم و آن گونه که شایسته عبادت تو بود عبادت نکردیم.»همچنین امام علی (علیه السّلام) در توصیف خداوند می فرماید: «الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن؛ خدایی که اندیشه های بلند او را درک ننمایند، و هوش های ژرف به حقیقتش دست نیابند.»حافظ به زیبایی، حیرت عارف در مقام ذات و ناتوانی وی از علم بدین مقام را چنین تصویر کرده است:کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست •••• این قدر هست که بانگ جرسی می آید بنابراین، آنچه برای انسان در مورد شناخت خداوند امکان پذیر است، شناخت ذات حق در پرتو تجلّیات و در ضمن ظهورات تعینی اوست که از آن به «مقام اسماء و صفات» یاد می شود.

[ویکی فقه] اسم کلی آن است که شامل اسمای جزئی می شود و اسم جزئی نیز آن است که تحت اسم کلی دیگر قرار گیرد. در مورد «اسمای کلی»، یا «ائمة الاسماء»، تقسیم های گوناگونی مطرح است که مشهور ترین آنها هفت اسمی است که در فلسفه نیز بدان پرداخته شده و عبارتند از «حی»، «مرید»، «قادر»، «عالم»، «سمیع»، «بصیر» و «متکلم».
عارفان (مانند فیلسوفان و دیگر اندیشمندان الهی) هم نظرند که ذات متعالی خداوند آن گاه که به صورت اطلاقی و بدون هرگونه قید و صفت در نظر گرفته شود، دانش هیچ فردی به آن ذات مقدس نخواهد رسید؛ زیرا ذات حق، به عنوان وجود مطلق و نامتناهی هیچ نسبتی با وجود محدود و متناهی (مخلوقات) ندارد. از همین رو؛ اولیاء و انبیاء و عارفان در شناخت کُنه الهی همگی سرگردانند و اعتراف به ناتوانی خود دارند.این سخن از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) معروف و مشهور است که فرمود: «ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک؛
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۶۶، ص۲۹۲، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
«اسم» در اصطلاح عرفانی عبارت است از ذات به اضافه یک صفت خاص. حقیقت اسم از نظر عرفانی، همانا افزوده شدن یک صفت (اعتبار یا اضافه) به ذات و ایجاد یک تعیّن خاص است. برای مثال؛ اسم «رحمان» در واقع بر ذات دلالت دارد، به اضافه صفت «رحمت». با این تحلیل در واقع بحث اسما هنگامی مطرح می شود که عارف، ذات متعالی را این گونه در نظر گیرد که از مقامِ ذاتِ عاری از هر اعتبار یا وصف، نزول یافته و در مقام تعیّن خاص قرار گرفته است.
یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص۳۰۸ - ۳۰۹.
اهل معرفت برخی از اسماء و صفات را «امام» یا «کلی» می دانند. منظور از کلی در این جا، چیزی شبیه «کلی سعی» در فلسفه است، همان گونه که «کلی سعی» در فلسفه به معنای وجودی است که شامل جزئیات وجودی افراد می شود، بحث «اسمای کلی» یا «ائمه اسماء» -در مقابل «اسمای جزئی» - در عرفان نیز مشابه این بحث است.اسم کلی آن است که شامل اسمای جزئی می شود و اسم جزئی نیز آن است که تحت اسم کلی دیگر قرار گیرد. بنابراین، هر اسم می تواند از جهتی کلی و از جهتی دیگر جزئی باشد.اهل معرفت معتقدند هر کدام از مخلوقات حق، مظهر اسم و یا اسمایی هستند و از سویی، مخلوقات حق نامتناهی است، پس اسمای جزئی متناهی اند، ولی اسمای کلی را می توان در هفت، پنج و یا چهار اسم منحصر کرد.برای مثال؛ در بحث های فلسفی مطرح می شود که علم حق تعالی امری عام است که سمع و بصر را که گونه های خاصی از علم اند، شامل می شود، در این جا دو اسم «سمیع» و «بصیر»، نسبت به اسم کلی «علم»، دو اسم جزئی به شمار می آیند.
تقسیمات اسمای کلی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس