transmission

/trænˈsmɪʃn̩//trænzˈmɪʃn̩/

معنی: ارسال، سخن پراکنی، مخابره، انتقال، سرایت، عبور، فرا فرستی
معانی دیگر: واگیری، (رادیو و غیره) پخش، ترا گسیل، ترا گسیلش، پراکنش، (مکانیک) جعبه دنده، دستگاه انتقال نیرو، زور رسانی، اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود، فرا فرستادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: transmissive (adj.)
(1) تعریف: the act or process of transmitting, or the fact or condition of being transmitted.
مشابه: communication, conveyance, dispatch

(2) تعریف: a system or assemblage of gears by which power is transmitted from one mechanism to another, as from the engine to the drive shaft of an automobile.

(3) تعریف: the sending of radio waves from a transmitter to a receiving station; broadcast.
مشابه: broadcast

(4) تعریف: something that is transmitted.
مشابه: broadcast, communication

جمله های نمونه

1. the transmission of certain characteristics may jump one or more generations
انتقال برخی ویژگی ها(ی ارثی) ممکن است از روی یک یا چند نسل جهش کند (در یک یا چند نسل ظاهر نشود).

2. Education is the transmission of civilization.
[ترجمه AR] آموزش انتقال دهنده تمدن است
|
[ترجمه گوگل]آموزش انتقال تمدن است
[ترجمه ترگمان]تحصیل، انتقال تمدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The influenza virus has shown person-to-person transmission in a given locale.
[ترجمه مریم] در یک منطقه خاص سرایت ویروس آنفولانزا از یک فرد به فرد دیگری نشان داده شده است.
|
[ترجمه گوگل]ویروس آنفولانزا انتقال فرد به فرد را در یک منطقه مشخص نشان داده است
[ترجمه ترگمان]ویروس آنفولانزا یک انتقال انسان به فرد را در یک منطقه مشخص نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Early summer sunshine from the dense foliage and transmission, on the ground between India and full size coin sparkling spot.
[ترجمه گوگل]آفتاب اولیه تابستان از شاخ و برگ انبوه و انتقال، روی زمین بین هند و نقطه درخشان سکه در اندازه کامل
[ترجمه ترگمان]نور خورشید در اوایل تابستان از شاخ و برگ های انبوه و انتقال، بر روی زمین بین هند و نقطه اوج سکه درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do you know the date of transmission?
[ترجمه گوگل]آیا تاریخ ارسال را می دانید؟
[ترجمه ترگمان]تاریخ انتقال را می دانید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The transmission began with a recitation from the Koran.
[ترجمه گوگل]انتقال با تلاوت قرآن آغاز شد
[ترجمه ترگمان]این انتقال با خواندن قرآن آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The car was fitted with automatic transmission.
[ترجمه گوگل]این خودرو مجهز به گیربکس اتوماتیک بود
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با گیربکس اتوماتیک تجهیز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The data transmission is split into a number of packets of equal size.
[ترجمه گوگل]انتقال داده به تعدادی بسته با اندازه مساوی تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]انتقال داده به تعدادی از بسته های با اندازه برابر تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The company has a transmission plant in France.
[ترجمه گوگل]این شرکت یک کارخانه انتقال نیرو در فرانسه دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت دارای یک کارخانه انتقال در فرانسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is a risk of transmission of the virus between hypodermic users.
[ترجمه گوگل]خطر انتقال ویروس بین مصرف کنندگان زیرپوستی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]خطر انتقال ویروس بین کاربران hypodermic وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The virus's usual transmission route is by sneezing.
[ترجمه گوگل]راه معمول انتقال ویروس از طریق عطسه است
[ترجمه ترگمان]مسیر انتقال معمول این ویروس با عطسه کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The car had a faulty transmission.
[ترجمه گوگل]ماشین گیربکس معیوب داشت
[ترجمه ترگمان]اتومبیل دارای گیربکس معیوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Transmission has always been the burning issue for scientists interested in studying this epidemic.
[ترجمه گوگل]انتقال همیشه برای دانشمندان علاقه مند به مطالعه این اپیدمی موضوع داغ بوده است
[ترجمه ترگمان]انتقال همیشه مساله سوختن دانشمندان علاقمند به مطالعه این اپیدمی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cable systems can be integrated with wireless transmission networks to provide voice transmissions to phones and data transmissions to personal communicators.
[ترجمه گوگل]سیستم‌های کابلی را می‌توان با شبکه‌های انتقال بی‌سیم ادغام کرد تا انتقال صدا به تلفن‌ها و انتقال داده‌ها به ارتباطات شخصی را فراهم کند
[ترجمه ترگمان]سیستم های کابلی ممکن است با شبکه های انتقال بی سیم ادغام شوند تا انتقال صوتی به تلفن ها و انتقال داده به شبکه های ارتباطی شخصی را فراهم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارسال (اسم)
address, transmission, forwarding, dispatch, transmittance, transmittal, consignment, intromission, transmittancy

سخن پراکنی (اسم)
transmission, broadcast

مخابره (اسم)
connection, transmission, dispatch, traffic, communication, contact

انتقال (اسم)
transfer, shunt, transmission, transmittance, transmittal, shift, devolution, turnover, transportation, conveyance, transition, conductance, conduction, remittance, reassignment, remitment, transmittancy

سرایت (اسم)
transmission, penetration, permeation, contagion, infection, contagious influence

عبور (اسم)
pass, transmission, passage, ferry, outlet, passageway, transition, transit, crossing, passing

فرا فرستی (اسم)
transmission

تخصصی

[شیمی] عبور
[سینما] انتقال - پخش - فرستادن - محور انتقال یا عبور نور
[عمران و معماری] انتقال
[کامپیوتر] ارسال، مخابرات، مخابره، انتقال
[برق و الکترونیک] انتقال ،ارسال فرایند انتقال سیگنال ،پیام ،تصویر ریالیا شکل دیگری از اطلاعات از یک مکان به یک یا جند مکان دیگر با کابل تار نوری ،خطوط سیمی، رادیو،نور،باریکه های مادون قرمز یا سیستم های مخابراتی دیگر .2 . پیام سیگنال یا شکل دیگری از اطلاعات ارسال شونده . 3. نسبت شار نوری ارسال شده در محیط به شار نوری تابیده بر آن . ارسال می تواند به صورت بخشی یا طیفی باشد . آن را ارسال کنندگی نیز می نامند . - انتقال
[مهندسی گاز] انتقال، عبور
[نساجی] انتقال - گذر - عبور
[ریاضیات] ارسال، جعبه دنده، انتقال، عبور
[پلیمر] عبور

انگلیسی به انگلیسی

• sending; broadcast; transmittal, conveyance
the transmission of something involves passing it or sending it to a different place or person.
the transmission of television or radio programmes is the broadcasting of them.
a transmission is a broadcast.
the transmission on a car or other vehicle is the system of gears and shafts by which the power from the engine reaches and turns the wheels.

پیشنهاد کاربران

سیستم انتقال قدرت خودرو یا گیربکس.
🔷 ( مهندسی برق )


🔷 واژه مصوب: تراگسیلش

🔷 تعریف: تراگسیلدن برق از نیروگاه تا شهر و روستا
transmission – the system that passes energy from the car’s engine to its
wheels
* I couldn’t believe it when the mechanic said that I needed to replace my car’s
transmission and that it would cost more than $2, 000!
تراگسیلش
تراگسیلش
( Tarāgosilesh )
عبوری
واگیر. سرایت. انتقال. اپیدمی. همه گیری. شیوع
مکالمه رادیویی
سیستم انتقال نیرو ( گیربکس )
Put the transmission into park
گیربکس را در حالت پارک قراربده ( ماشین را در حالت خاموش بگذار توی دنده که حرکت نکند )
Take the transmission out of park
گیربکس را از حالت پارک خارج کن ( دنده را خلاص کن )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transmit
✅️ اسم ( noun ) : transmission / transmitter
✅️ صفت ( adjective ) : transmissible
✅️ قید ( adverb ) : _
گیربکس
احاله درجه دو ( در حقوق )
آواشناسی مشخصات فیزیکی امواج
در الهیات:
روایت، حدیث
پشت ماشین های اتوماتیک نوشته AT
که میشه automatic transmission
گیربوکس
دنده
دنده اتوماتیک automatic transmission
دنده دستی manual transmission=stick shift
transmission ( علوم سلامت )
واژه مصوب: انتقال 4
تعریف: رفتن عامل بیماری زا از یک میزبان به میزبان دیگر
انتقال
منتقل کردن
و حتی سرایت بیماری ها
transfer
انتقال
جعبه دنده
انتقال
مخابره
قسمتی از ماشین که قدرت را از موتور به چرخها منتقل می کند
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل )
transition::: انتقال
transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل )
transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل )
transmit::: منتقل کردن ، انتقال دادن
transmission::: انتقال
...
[مشاهده متن کامل]

transfer::: انتقال
همه ی این کلمات رو میشه به " انتقال " ترجمه کرد بدون اینکه به معنی جمله لطمه ای وارد شه .
البته کاربرد آن ها متفاوته :
مثلا transit بیشتر مربوط به انتقال اطلاعات و بیماری هاست که این انتقال با چشم قابل دیدن نیست. این کلمه بارها به معنی حمل و نقل به کار برده میشود .
transition مربوط به انتقال از یک حالت به حالت دیگر که با تغییر و تحول همراه است و نه انتقال از یک مکان به مکان دیگر . مثلا انتقال از جوانی به پیری یا انتقال از راهنمایی به دبیرستان .
transport طبق گفته دیکشنری لاگمن مریوط به انگلیسی بریتانیایی است که با کلمه transportation که در انگلیسی آمریکایی است هم معنی است . این دو کلمه نیز به معنی انتقال هستند اما طبق نوع جمله بارها به عنوان حمل و نقل استفاده میشود ( این دیگه مربوط به زبان فارسیه، باید طبق جمله یا معنی انتقال رو انتخاب کنیم یا حمل و نقل )
پس این نوع انتقال بیشتر مربوط به انتقالات فیزیکی مثل جابه جایی اجسام است که با چشم قابل دیدن هست ( حمل و نقل یا ترابری )
transfer هم نوع خاص خودشه . مثلا انتقال سند مالکیت یک زمین به شخص دیگر یا اینکه انتقال یک بازیکن فوتبال از یک تیم به تیم دیگر یا مثلا انتقال پول بین حساب های بانکی .
میتوان گفت این انتقال هم مجازی میتونه باشه و هم حقیقی یا همون فیزیکی .
transit=transport=transportation=حمل و نقل
mass transit= public transport=حمل و نقل عمومی

سرایت، انتقال
تابش - ( در دستگاه اسپکتروفتومتری )
مخابره

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس