صفت ( adjective )
• (1) تعریف: not having any legal force; invalid.
• مشابه: void
• مشابه: void
- If the agreement is not signed by both parties within ten days, it becomes null.
[ترجمه ناصر - نوذری] اگر طی ده روز، قرارداد به امضای طرفین نرسد، ملغی میشود.|
[ترجمه گوگل] اگر ظرف ده روز قرارداد به امضای طرفین نرسد، باطل می شود[ترجمه ترگمان] اگر قرارداد توسط هر دو طرف ظرف ده روز امضا نشود، باطل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not having any value or consequence; insignificant.
- All your research will be null if you do not publish it.
[ترجمه گوگل] در صورت عدم انتشار تمامی تحقیقات شما باطل خواهد بود
[ترجمه ترگمان] اگر آن را منتشر نکنید تمام تحقیقات شما صفر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر آن را منتشر نکنید تمام تحقیقات شما صفر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: being or amounting to nothing; nonexistent.
• (4) تعریف: in mathematics, not having any elements or members.
- a null set