iq

/ˌaɪˈkjuː//ˌaɪˈkjuː/

مخفف: (لاتین) همان، مخفف: هوش بهر، بهره هوشی

بررسی کلمه

اختصار ( abbreviation )
حالات: IQs
• : تعریف: abbreviation of "intelligence quotient," a representation of mental age as determined by intelligence tests.

جمله های نمونه

1. She has an above average IQ.
[ترجمه گوگل]او ضریب هوشی بالاتر از حد متوسط ​​دارد
[ترجمه ترگمان]ضریب هوشی متوسط بالایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. IQ is just one measure of intelligence.
[ترجمه کیان] ضریب هوشی تنها یک معیار هوش است.
|
[ترجمه گوگل]IQ تنها یکی از معیارهای سنجش هوش است
[ترجمه ترگمان]IQ تنها یک معیار هوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had an IQ score of 120.
[ترجمه گوگل]او دارای ضریب هوشی 120 بود
[ترجمه ترگمان]میزان IQ بیشتر از ۱۲۰ درجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She scored 120 in the IQ test.
[ترجمه گوگل]او در تست هوش 120 امتیاز گرفت
[ترجمه ترگمان]او ۱۲۰ امتیاز در تست IQ گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her IQ is way above average.
[ترجمه گوگل]ضریب هوشی او بسیار بالاتر از حد متوسط ​​است
[ترجمه ترگمان]ضریب هوشی او بالاتر از حد متوسط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Samantha Newbery's IQ of 15puts her among Britain's cleverest one percent according to Mensa, the club for geniuses.
[ترجمه رضا عیسی‌زاده] طبق گفتهٔ منسا، باشگاه نوابغ، ضریب هوشی ۱۵ سامانتا نیوبری، او را در میان باهوش ترین یک درصد بریتانیا قرار می دهد.
|
[ترجمه گوگل]طبق گفته منسا، باشگاه نوابغ، ضریب هوشی 15 سامانتا نیوبری، او را در میان باهوش ترین یک درصد بریتانیا قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]با توجه به منسا، باشگاه برای نوابغ، IQ در سن ۱۵ سالگی او را با هوش ترین یک درصد در میان بریتانیا قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's like doing one of those IQ tests and you keep going over the words and numbers again and again.
[ترجمه گوگل]مثل این است که یکی از آن تست های هوش را انجام دهید و بارها و بارها کلمات و اعداد را مرور کنید
[ترجمه ترگمان]مثل این است که یکی از این IQ را انجام دهید و دوباره و دوباره بر روی کلمات و اعداد ادامه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Kaczynski, with a genius IQ of 170, graduated from high school at 16 and snagged a scholarship to Harvard.
[ترجمه گوگل]کاچینسکی، با بهره هوشی نابغه 170، در 16 سالگی از دبیرستان فارغ التحصیل شد و بورسیه تحصیلی هاروارد گرفت
[ترجمه ترگمان]Kaczynski با هوش سرشار از نبوغ ۱۷۰ ساله از دبیرستان در سن ۱۶ سالگی فارغ التحصیل شد و بورسیه تحصیلی به دانشگاه هاروارد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Furthermore, 36 percent of all work-inhibited students possessed IQ scores that were in the superior to very superior range.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، 36 درصد از تمام دانش‌آموزان بازدارنده از کار دارای نمرات IQ بودند که در محدوده بسیار برتر قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ۳۶ درصد از همه دانشجویان رشته کار امتیاز IQ را داشتند که در دامنه بسیار برتر قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His IQ is above average.
[ترجمه ناشناس] IQاین شخص بالاتر از حد معمول هست
|
[ترجمه گوگل]ضریب هوشی او بالاتر از حد متوسط ​​است
[ترجمه ترگمان]ضریب هوشی او بالاتر از حد متوسط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Students who listened to Mozart scored higher on IQ tests than students who took the test in silence.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزانی که به موتزارت گوش می‌دادند در آزمون‌های هوشی بیشتر از دانش‌آموزانی که در سکوت در این آزمون شرکت می‌کردند، کسب کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزانی که به موتسارت گوش می دادند، نسبت به دانش آموزانی که در سکوت شرکت داشتند، بالاتر از آن ها نمره بالاتری کسب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can Don pass the IQ test?
[ترجمه گوگل]آیا دان می تواند تست هوش را قبول کند؟
[ترجمه ترگمان]می شود تست IQ را رد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lead can cause slowed growth and reduced IQ.
[ترجمه گوگل]سرب می تواند باعث کندی رشد و کاهش ضریب هوشی شود
[ترجمه ترگمان]سرب می تواند موجب کند شدن رشد و کاهش IQ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Because a standard IQ score is usually a good measure of g it efficiently tells us something important.
[ترجمه گوگل]از آنجا که یک نمره IQ استاندارد معمولاً معیار خوبی برای g است، به طور مؤثر چیز مهمی را به ما می گوید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که امتیاز IQ استاندارد معمولا معیار خوبی از g است، چیزی مهم به ما می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At his previous school, his entrance IQ tests had yielded a score of 6
[ترجمه گوگل]در مدرسه قبلی او، آزمون های هوش ورودی او نمره 6 را به دست آورده بود
[ترجمه ترگمان]در مدرسه پیشین او نمره نمره ۶ نمره ۶ به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Intelligence Quotient
موضوع: علمی
ضریب هوشی یا بهره هوشی یا هوش بهر، (IQ) عددی با میانگین ۱۰۰ و واریانس ۱۵ می باشد. از اینرو در رده بندی و تقسیم هوش، به صورت متوسط حدود ۷۰٪ از مردم دارای هوش میانگین، ۱۲٪ هوش بالاتر از میانگین، ۲٪ درصد خیلی باهوش و ۱٪ افراد نابغه را تشکیل می دهند. همین روند در مورد افراد کم هوش، عقب مانده ذهنی و ... در جهت دیگر برقرار است.

تخصصی

[بهداشت] بهره هوشی - هوشبهر - intelligence quotient

انگلیسی به انگلیسی

• measure of an individual's intelligence obtained through standardized intelligence tests
your iq is your level of intelligence, measured by a special test. iq is an abbreviation for `intelligence quotient'.
(latin) the same as

پیشنهاد کاربران

⭕ IQ :
abbreviation of "intelligence quotient, " a representation of mental age as determined by intelligence tests.
⭕ EQ :
emotional quotient
Emotional intelligence ( otherwise known as emotional quotient or EQ ) is the ability to understand, use, and manage your own emotions in positive ways to relieve stress, communicate effectively, empathize with others, overcome challenges and defuse conflict.
...
[مشاهده متن کامل]

آی کیو
ضریب هوشی
بهره هوشی

بپرس