fbi

/ˌefbiˈaɪ//ˌefbɪˈaɪ/

مخفف : (امریکا) دفتر بازرسی فدرال (که مسئول ضدجاسوسی و فعالیت های پنهانی در داخل امریکا می باشد در حالیکه cia امور برون مرزی را به عهده دارد)

بررسی کلمه

اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "Federal Bureau of Investigation," a U.S. agency of the Justice Department responsible for investigating violations of federal criminal law.

جمله های نمونه

1. he is given clearance by the fbi
اف بی آی صلاحیت او را تایید کرده است.

2. FBI demands its employees absolute allegiance to this bureau.
[ترجمه گوگل]اف‌بی‌آی از کارمندان خود می‌خواهد که وفاداری مطلق به این اداره داشته باشند
[ترجمه ترگمان]اف بی آی خواستار وفاداری مطلق کارمندان خود به این دفتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The FBI has been called in to investigate.
[ترجمه گوگل]FBI برای تحقیق فراخوانده شده است
[ترجمه ترگمان]اف بی آی تماس گرفته تا تحقیق کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. FBI found out that the senator committed bribery.
[ترجمه گوگل]FBI متوجه شد که سناتور مرتکب رشوه شده است
[ترجمه ترگمان]اف بی آی متوجه شده که سناتور رشوه داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The senate committees have exclusive jurisdiction over the FBI.
[ترجمه گوگل]کمیته های سنا صلاحیت انحصاری FBI را دارند
[ترجمه ترگمان]کمیته سنا قدرت منحصر به فردی از اف بی آی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The document was excerpted from an unidentified FBI file.
[ترجمه گوگل]این سند از یک پرونده ناشناس FBI استخراج شده است
[ترجمه ترگمان]این سند از یک پرونده که نامش فاش نشده است منتشر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tom's neighbour was snatched by the FBI.
[ترجمه گوگل]همسایه تام توسط اف بی آی ربوده شد
[ترجمه ترگمان]همسایه تام توسط اف بی آی دزدیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was a special investigator for the FBI.
[ترجمه گوگل]او بازرس ویژه اف بی آی بود
[ترجمه ترگمان]اون یه بازپرس ویژه برای اف بی آی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. FBI agents were interviewing all their friends and neighbors.
[ترجمه گوگل]ماموران FBI با همه دوستان و همسایگان خود مصاحبه می کردند
[ترجمه ترگمان]مامورین \" اف بی آی \" با همه دوستان و دوستاش مصاحبه میکردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The life of an FBI agent wasn't always as glamorous as people thought.
[ترجمه گوگل]زندگی یک مامور FBI همیشه آنطور که مردم فکر می کردند پر زرق و برق نبود
[ترجمه ترگمان]زندگی یک مامور اف بی آی همیشه به اندازه مردم مسحور کننده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Information is collected through the likes of the FBI, CIA, and Scotland Yard.
[ترجمه گوگل]اطلاعات از طریق اف بی آی، سیا و اسکاتلند یارد جمع آوری می شود
[ترجمه ترگمان]اطلاعات از طریق امثال اف بی آی، CIA، و اسکاتلند یارد جمع آوری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The FBI keeps files on former White House employees.
[ترجمه گوگل]FBI پرونده های مربوط به کارمندان سابق کاخ سفید را نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]اف بی آی پرونده ای را در مورد کارمندان سابق کاخ سفید نگهداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The FBI kept a voluminous file on Pablo Picasso.
[ترجمه گوگل]اف‌بی‌آی پرونده‌ای بزرگ درباره پابلو پیکاسو نگهداری می‌کرد
[ترجمه ترگمان]اف بی آی یک پرونده بزرگ در مورد پابلو پیکاسو حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had fallen foul of the FBI.
[ترجمه گوگل]او با اف بی آی درگیر شده بود
[ترجمه ترگمان]او مرتکب خطا از اف بی آی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The American FBI corresponds to the British MI
[ترجمه گوگل]FBI آمریکا با MI انگلیس مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]اف بی آی آمریکایی مربوط به MI بریتانیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Federal Bureau of Investigation
موضوع: سازمانی
اداره بازرسی فدرال و یا پلیس فدرال آمریکا معروف به اف بی آی از نهادهای دولتی ایالات متحده آمریکا است.

این اداره در ابتدا وظیفه تحقیق از وزارت دادگستری آمریکا را بر عهده داشت اما بعد از انتصاب جان ادگار هوور در سال ۱۹۲۴ به ریاست آن، به تدریج کنگره ایالات متحده آمریکا بر وظایف آن افزوده و از سال ۱۹۳۵ به بعد وظیفه رسیدگی های مربوط به قوانین فدرال و همجنین اقدام علیه امنیت داخلی آمریکا به این نهاد محول شد.

انگلیسی به انگلیسی

• u.s. federal agency responsible for safeguarding national security
in the united states, the fbi is a state agency that investigates crimes in which a national law is broken or in which the country's security is threatened. fbi is an abbreviation for `federal bureau of investigation'.

پیشنهاد کاربران

مخفف: Federal Bureau of investigation است
اف بی آی ( اداره پلیس فدرال آمریکا )
مثال:
The data about the bank robbery were given to the FBI.
اطلاعات مربوط به سرقت بانک به اف بی آی ( اداره پلیس فدرال آمریکا ) داده شده بود.
The federal bureau of investigation
اداره ی تحقیقات فدرال
پلیس فدرال که نیروهای ویژه هم داره برای عملیات های مهم
پلیسِ خوبِ آمریکا
file based integration
فناوری بازنشانی اطلاعات مبتنی بر فایل
Federal Bureau of Investigation
اِداره ی تحقیقات فِدِرال
Federalism = فدرالیسم به معنای اتحاد یا قرارداد یا توافق و پیمان، یک مفهوم سیاسی است که در آن گروهی از واحدها ( ایالات، استان ها، کشورها و… ) به یکدیگر متعهد شده اند و به نمایندگی از آنها یک حکومت مرکزی وجود دارد.
fbi
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/فدرالیسم• https://fa.wikipedia.org/wiki/اداره_تحقیقات_فدرال
پلیس فدرال آمریکا
پلیس امنیت داخلی
دایره پلیس تجسس

بپرس