خون نداشتنخون نشاندنخون نشستنخون نفاسخون نوشیدنخون کبوترخون کردنخون کسی را خریدنخون کشیدنخون کشیدهخونابخوناب چشیدنخونابهخونابه اشامخونابه بارخونابه ریزخونبها دادنخونبها ستدنخونجانخونچهخونخوارخونخوارهخونخواریخونخواهخونخواهیخونخواهی کردنخوندخوند میرخوندگارخوندنخوندهخونریزخونریز خوخونریزیخونسارخونسازخونسردخونگیر شدنخونهخونیخونی ابادخونی تپهخونی رنگخونیاگرخونیرسخونینخونین جگرخونین دلخونیکخونیک باز