95 1527 100 1 گرد آورنده/gerdAvarande/ معنی گرد آورنده به فارسی گرد آورنده( صفت ) گرد کننده فراهم آورنده جمع کننده : روایت کرد ابوالقاسم بن غسان گرد آورند. اخبار آل برمک ... . گرد آوری را بخوانید. معنی گرد آورنده در فرهنگ معین گرد آورنده ( ~ . وَ رَ دِ) (ص فا.) فراهم - کننده . گرد آورنده در جدول کلمات گرد آورنده نهج البلاغهسید رضی دنباله معنی گرد آورنده در جدول معنی گرد آورنده به انگلیسی collector (اسم)جمع کننده ، تحصیلدار ، گرد اورنده ، جریان روب ، فراهم اورنده ، جمع اورندهgatherer (اسم)جمع کننده ، گرد اورندهcompiler (اسم)مولف ، گرد اورنده ، همگردان گرد آورنده را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران علی دوستی نوگورانی مولف معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Farhood > furrow رهگذر > come into action رضایی > well dressed SuperSU > 1F ناشناس > dinner time فرناز > فرناز A.C.E > Turn one's nose up at A.C.E > Stick one's nose into نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعرهگذرپارسا حیدری Dark Light FarhoodA.C.Eحمیدرضا دادگر_فریمانsamir_8203 فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته قوی رایی binoculars ناپذیر رزمندگان تحسین آمیز shet همی دار نام کره ای