98 1570 100 1 گراته/gerAte/ معنی گراته در لغت نامه دهخدا گراته. [ گ ِ ت َ / ت ِ ](اِ) موانع و مشکلات پیاپی غیرمنتظر در پیشرفت کاری پیدا شدن. گراته در کاری افتادن در تداول عوام ، گره ،عقده ، مانع، عایق و مشکلاتی در انجام کردن کاری پدیدآمدن. اموری که مایه ٔ تعویق مقصودی شود: نمیدانم این کار چقدر گراته دارد. رجوع به گراته افتادن شود.گراتی را بخوانید. معنی گراته به فارسی گراته( اسم ) مانع پیشرفت کار عایق مشکل : نمیدانم این کار چقدر گراته دارد . گراته افتادن( مصدر ) ۱ - مانعی پیدا شدن ( در کاری ) مشکلی پیش آمدن . ۲ - ژولیده شدن شوریده گشتن . گراچقا را بخوانید. معنی گراته در فرهنگ معین گراته (گِ تَ یا تِ) (اِ.) (عا.) مانع پیشرفت کار، عایق ، مشکل . گراته را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مرضیه > بهیندا صدراباقرزاد تبریز > بنده پروری فهیمه > gainbased صدرا باقرزاد تبریز > به که کاکتوس آبزی > replaced kermani > had a hard time بدون نام > آنالی زکیه > birthdate نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodامین آریاFigureDark Light محمد حاتمی نژادمحمدرضا ایوبی صانعپارسا میریوسفی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست رب جلیل حی داور نگون اقبال بنده پروری Horrifying نام کره ای غلتید