کپل
( اسم ) ۱ - کفل . ۲ - قسمت بای ران .
آدمی کوتاه و فربه
[ گویش مازنی ] /kappel/ باسن – کفل - پرتاب – پرتاب کردن & ترکه ای یک متری و قابل انعطاف از چوب انجیر که بام پوش گیاهی را به هم و به سقف می چسباند - تکه ی چوبی که برای چیدن گردو به سوی درخت گردو پرت کنند
[ گویش مازنی ] /kappe bazoen/ پرتاب کردن & نوعی معامله و یا اهدای هدیه به عروس یا فردی که بسیار عزیز باشددر دادن هدیه به او اختیار می داده اند تا، از میان رمه هر کدام را که خودش انتخاب کرد بر داردبه این ترتیب هنگامی که احشام در یک نقطه گردهم می آمدند عروس با پرتاب چوبی کوتاه یا تکه ای گل خشک(کتک katek) به سوی آن حیوان، انتخاب خود را اعلام می کرداین عمل را کپل بزوئن یا کتک بزوئن karekbazooen می گفتند
[ گویش مازنی ] /kappel poosh/ بندچرمی کفل اسب
[ گویش مازنی ] /kappele res/ مسافتی حدود پنجاه متر مربع
[ گویش مازنی ] /kapal savaar/ ترک نشین
کپل کوتاه و فربه و گوشتین
[ گویش مازنی ] /kappel haken/ پرتاب کن - دور بینداز