لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
کَویر لوت
نمایی از کلوت های (یا: دشت لوت) دومین بیابان بزرگ ایران (بعد از دشت کویر) با مساحت ۹۵۸۰۰ کیلومتر مربع. طول این کویر از شمال غربی به جنوب شرقی ۷۰۰ کیلومتر و عرض آن بین ۵۰ تا ۱۵۰ کیلومتر است و پست ترین نقطۀ آن ۳۸۰ متر ارتفاع دارد. کویر لوت در استان های خراسان جنوبی، کرمان، و یزد قرار دارد و از نظر بارندگی جزو خشک ترین نواحی جهان است. کویر لوت را می توان به دو بخش لوت شمالی و لوت جنوبی تقسیم کرد: لوت شمالی از حوالی طبس شروع می شود و همراه باریکه ای در جنوب رباط خان به دشت کویر متصل می شود و لوت جنوبی به کوهپایه های سیستان و بلوچستان در شرق رشته کوه های جبال بارز، پلوار، و جوپار در استان کرمان خاتمه می یابد. لوت شمالی از زمان های قدیم محل عبور و مرور بوده و راه های چندی از آن می گذرد و سرزمین های یزد و خراسان جنوبی را به هم مرتبط می کند. حاشیه های این کویر از دیرگاه مسکونی بوده و آثاری از تمدن های باستان متعلق به هزارۀ ۳پ م در آن وجود دارد. توده های وسیع ریگ روان در شرق و ناهمواری های مخصوصی به نام کلوت در غرب آن دیده می شود. وجود دشت های شنی و چاله های شور و آبکندهای خشک نیز از ویژگی های آن است.
نمایی از کلوت های (یا: دشت لوت) دومین بیابان بزرگ ایران (بعد از دشت کویر) با مساحت ۹۵۸۰۰ کیلومتر مربع. طول این کویر از شمال غربی به جنوب شرقی ۷۰۰ کیلومتر و عرض آن بین ۵۰ تا ۱۵۰ کیلومتر است و پست ترین نقطۀ آن ۳۸۰ متر ارتفاع دارد. کویر لوت در استان های خراسان جنوبی، کرمان، و یزد قرار دارد و از نظر بارندگی جزو خشک ترین نواحی جهان است. کویر لوت را می توان به دو بخش لوت شمالی و لوت جنوبی تقسیم کرد: لوت شمالی از حوالی طبس شروع می شود و همراه باریکه ای در جنوب رباط خان به دشت کویر متصل می شود و لوت جنوبی به کوهپایه های سیستان و بلوچستان در شرق رشته کوه های جبال بارز، پلوار، و جوپار در استان کرمان خاتمه می یابد. لوت شمالی از زمان های قدیم محل عبور و مرور بوده و راه های چندی از آن می گذرد و سرزمین های یزد و خراسان جنوبی را به هم مرتبط می کند. حاشیه های این کویر از دیرگاه مسکونی بوده و آثاری از تمدن های باستان متعلق به هزارۀ ۳پ م در آن وجود دارد. توده های وسیع ریگ روان در شرق و ناهمواری های مخصوصی به نام کلوت در غرب آن دیده می شود. وجود دشت های شنی و چاله های شور و آبکندهای خشک نیز از ویژگی های آن است.
wikijoo: کویر_لوت
پیشنهاد کاربران
واژه لوت در ترکی بصورتl�t تلفذ میشود و چون مصوت � در فارسی وجود ندارد آنرا uتلفظ میکنند!لوت بمعنای برهنه و در اینجا بمفهوم بی آب و علف است. از آنجا که تا قبل از پهلوی، ۱۲۲۰ سال تورکها حاکمان بلامنازع این
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
سرزمین بودند، و حتی مطابق کاوشهای باستانشناسی اخیر ثابت شده که این سرزمین و مقداری از سرزمینهای مجاور یکی از اصلیترین خواستگاه تورکهای باستان محسوب میشود. وجود امپراطوری بزرگ تورک عثمانی یکی از دلایل اصلی روباه پیر برای از بین بردن حکومت تورک در ایران بود. جریانهای فراماسونری تمام تلاشش را در سرزمینهای تورک کرد تا تورکها را در این سرزمینها نابود کند. از تورکهای اویغور در چین گرفته تا سرزمینهای تورک آسیای میانه و تورکیه امروزی و حتی مناطق وسیعی از اروپای شرقی و خاصه ایران. متاسفانه بیشترین موفقیت را در ایران کسب کردند و از آن زمان ببعد است که میبینیم این مملکت دیگر قدرت سابق را نداشته و ملت های ساکن در آن روی آرامش را ندیدند. جعل و تحریف در تاریخ این مملکت سبب شده خیلی ها که به تاریخ حقیقی سرزمینمان آگاهی ندارند، چنین حقیقتی را نپذیرند!!!لیکن امیدواریم روزی مردم به اصالت تورک خویش پی برده و بدان افتخار کنند. آنروز سرآغاز رشد و توسعه مملکت ایران خواهد بود بی تردید. به جرئت میتوان گفت که ۹۰درصد کسانیکه امروز خود را فارس میپندارند اگر دو سه نسل پیش خود را بررسی کنند متوجه تورک بودن اجدادشان خواهند شد!ما را با سیاست آسیمیلاسیون از خود بیگانه کردند و هر آنچه خواستند برایمان دیکته نمودند!
پیشنهاد میدم زبان لکی را مطاله کنی من دویست کلمه مشترک با زبان یزدی پیدا کردم که امکان میدم یزدیها اول لک بودند
و همین کویرلوت یا کویر لخت یه نمونشهیکی=یه دونه
اِسبُل�:طحال
جُل: پارچه، پارچه کهنه، پوشش ستوران، پالان حیوانات
... [مشاهده متن کامل]
پُرسه: مجلس ختم و ترحیم
فِرز: زرنگ
کِنِفت: ضایع شدن جلوی کسی، آبروریخته � ��
اُوِسّ��آبستن
پلته ، پلیته:��فیتیله چراغ. � � � � � � � � ��
چارطاق�: �بازبودن کامل در. � �لُو ِ ( پنجره ) = لب ( پنجره )
سَر تاشخه :بالاتاقچه
لنج و پوز / پکو پوز= کسی که اخم کرده
�بز میچک = آگاما
�نمِلم�=�نمیزارم
گل میخ = آویزون به میخ
کوش = کفش
تسمه= کمر بند
آو : آب
هس :هست
ئه: آره
دوری: بشقاب
دده:خواهر
پوز = لب وچانه
لِنگ = پا
مُل = گردن
بَغَل = آغوش
پچول=کثیف
مُنده=خسته������
او کِردَه�:خیسانده خشکبار
اآوگوشت: آبگوشت
آوله :
بلن :بلند
بیخ:�ریشه
تون :تند
جَعدَه�: جاده
چفت – کلون
دَس�:دست
دَم نزدیک و حرارت و لَبَه
دول �:دَلو
رِشک�:تخم شپش
ریق :مدفوع آبکی
سه گرنج - سه گرمه :بین ابروها
صاف و راس�:یک رنگ وبی ریا
قَن :قند
قناس��:کج و معوج
کودو :کدو
نخشه : نقشه
نِفله:معدوم
و همین کویرلوت یا کویر لخت یه نمونشهیکی=یه دونه
اِسبُل�:طحال
جُل: پارچه، پارچه کهنه، پوشش ستوران، پالان حیوانات
... [مشاهده متن کامل]
پُرسه: مجلس ختم و ترحیم
فِرز: زرنگ
کِنِفت: ضایع شدن جلوی کسی، آبروریخته � ��
اُوِسّ��آبستن
پلته ، پلیته:��فیتیله چراغ. � � � � � � � � ��
چارطاق�: �بازبودن کامل در. � �لُو ِ ( پنجره ) = لب ( پنجره )
سَر تاشخه :بالاتاقچه
لنج و پوز / پکو پوز= کسی که اخم کرده
�بز میچک = آگاما
�نمِلم�=�نمیزارم
گل میخ = آویزون به میخ
کوش = کفش
تسمه= کمر بند
آو : آب
هس :هست
ئه: آره
دوری: بشقاب
دده:خواهر
پوز = لب وچانه
لِنگ = پا
مُل = گردن
بَغَل = آغوش
پچول=کثیف
مُنده=خسته������
او کِردَه�:خیسانده خشکبار
اآوگوشت: آبگوشت
آوله :
بلن :بلند
بیخ:�ریشه
تون :تند
جَعدَه�: جاده
چفت – کلون
دَس�:دست
دَم نزدیک و حرارت و لَبَه
دول �:دَلو
رِشک�:تخم شپش
ریق :مدفوع آبکی
سه گرنج - سه گرمه :بین ابروها
صاف و راس�:یک رنگ وبی ریا
قَن :قند
قناس��:کج و معوج
کودو :کدو
نخشه : نقشه
نِفله:معدوم
یکی=یه دونه
اِسبُل�:طحال
جُل: پارچه، پارچه کهنه، پوشش ستوران، پالان حیوانات
پُرسه: مجلس ختم و ترحیم
فِرز: زرنگ
کِنِفت: ضایع شدن جلوی کسی، آبروریخته � ��
اُوِسّ��آبستن
پلته ، پلیته:��فیتیله چراغ. � � � � � � � � ��
... [مشاهده متن کامل]
چارطاق�: �بازبودن کامل در. � �لُو ِ ( پنجره ) = لب ( پنجره )
سَر تاشخه :بالاتاقچه
لنج و پوز / پکو پوز= کسی که اخم کرده
�بز میچک = آگاما
�نمِلم�=�نمیزارم
گل میخ = آویزون به میخ
کوش = کفش
تسمه= کمر بند
آو : آب
هس :هست
ئه: آره
دوری: بشقاب
دده:خواهر
پوز = لب وچانه
لِنگ = پا
مُل = گردن
بَغَل = آغوش
پچول=کثیف
مُنده=خسته������
او کِردَه�:خیسانده خشکبار
اآوگوشت: آبگوشت
آوله :
بلن :بلند
بیخ:�ریشه
تون :تند
جَعدَه�: جاده
چفت – کلون
دَس�:دست
دَم نزدیک و حرارت و لَبَه
دول �:دَلو
رِشک�:تخم شپش
ریق :مدفوع آبکی
سه گرنج - سه گرمه :بین ابروها
صاف و راس�:یک رنگ وبی ریا
قَن :قند
قناس��:کج و معوج
کودو :کدو
نخشه : نقشه
نِفله:معدوم
نیم چاشت: قبل از ظهر
ولات :ولایت
یَهّو :یک دفعه ناگهان
وِل: بی کار
یُغُرمُچ : درشت استخوان با مچ قوی
اوسار :ابسار
آش و لاش�: تیکه پاره
سورمه: آنچه به چشم می کشند.
سرنا: نای مخصوص که در مهمانی ها و جشن ها می نوازند.
دله ، دَلم: دبه
نیکانیک قلف.
جوک یزدی
اِسبُل�:طحال
جُل: پارچه، پارچه کهنه، پوشش ستوران، پالان حیوانات
پُرسه: مجلس ختم و ترحیم
فِرز: زرنگ
کِنِفت: ضایع شدن جلوی کسی، آبروریخته � ��
اُوِسّ��آبستن
پلته ، پلیته:��فیتیله چراغ. � � � � � � � � ��
... [مشاهده متن کامل]
چارطاق�: �بازبودن کامل در. � �لُو ِ ( پنجره ) = لب ( پنجره )
سَر تاشخه :بالاتاقچه
لنج و پوز / پکو پوز= کسی که اخم کرده
�بز میچک = آگاما
�نمِلم�=�نمیزارم
گل میخ = آویزون به میخ
کوش = کفش
تسمه= کمر بند
آو : آب
هس :هست
ئه: آره
دوری: بشقاب
دده:خواهر
پوز = لب وچانه
لِنگ = پا
مُل = گردن
بَغَل = آغوش
پچول=کثیف
مُنده=خسته������
او کِردَه�:خیسانده خشکبار
اآوگوشت: آبگوشت
آوله :
بلن :بلند
بیخ:�ریشه
تون :تند
جَعدَه�: جاده
چفت – کلون
دَس�:دست
دَم نزدیک و حرارت و لَبَه
دول �:دَلو
رِشک�:تخم شپش
ریق :مدفوع آبکی
سه گرنج - سه گرمه :بین ابروها
صاف و راس�:یک رنگ وبی ریا
قَن :قند
قناس��:کج و معوج
کودو :کدو
نخشه : نقشه
نِفله:معدوم
نیم چاشت: قبل از ظهر
ولات :ولایت
یَهّو :یک دفعه ناگهان
وِل: بی کار
یُغُرمُچ : درشت استخوان با مچ قوی
اوسار :ابسار
آش و لاش�: تیکه پاره
سورمه: آنچه به چشم می کشند.
سرنا: نای مخصوص که در مهمانی ها و جشن ها می نوازند.
دله ، دَلم: دبه
نیکانیک قلف.
جوک یزدی
بیابان لوت ، لوت کلمه ای ترکی به معنای لخت میباشد ، که خود لخت هم از کلمه تورکی لوت گرفته شده و در فارسی استفاده میشود !!!!!!!!
در گویش لکی که مردم لرستان به آن صحبت می کنند به لوت برهنه و لخت گفته می شود
لوت در زبان ترکی به معنی لخت می باشد
سرزمین بی آب و لخت ( بدون گیاه ، بدون رویش و پوشش گیاهی ) ، لخت ، با ریشه ی ترکی