97 1572 100 1 کوه نورد/kuhnavard/ معنی کوه نورد در لغت نامه دهخدا کوه نورد. [ ن َ وَ ] (نف مرکب ) عبورکننده از کوه. (ناظم الاطباء). کوه پیما. رَقّاء. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : باد چون عزم اوست در ناوردزآن بیابان بُر است و کوه نورد.مختاری.کرد صحرانشین کوه نوردچون بیابانیان بیابان گرد.نظامی.تازی اسبان پارسی پروردهمه دریاگذار و کوه نورد.نظامی.|| آنکه به ورزش کوه نوردی پردازد .کوه نوردی را بخوانید. معنی کوه نورد به فارسی کوه نوردعبور کننده از کوه . کوه پیما کوه هارون را بخوانید. معنی کوه نورد در فرهنگ معین کوه نورد (نَ وَ) (ص فا.) کسی که قسمت - های سخت کوه را می پیماید تا به قله برسد. معنی کوه نورد در فرهنگ فارسی عمید کوه نورد۱. کسی که بتواند از قسمت های سخت کوه عبور کند و به قلۀ آن بالا برود.۲. (اسم، صفت) ورزشکاری که در کوه نوردی مهارت دارد. معنی کوه نورد به انگلیسی alpinist (اسم)کوه نوردmountaineer (اسم)کوه نورد ، کوه پیما ، کوهستانی ، ساکن کوهcragsman (اسم)کوه نورد ، کوه پیماscaler (اسم)کوه نورد ، بالا رونده ، کسیکه مقیاس بکار میبرد ، قپاندار کوه نورد را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران Farhood climber معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها روحید > غایة الحکیم روحید > غایة الحکیم بدونه نام > نهراسد جامی > رافض Az > game on A > shame آوین > آوین Hadi > phoneme نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FarhoodヴァヒドFigureمحمد حاتمی نژادDark Light محمدرضا ایوبی صانعسیدحسین اخوان بهابادیحمیدرضا دادگر_فریمان فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست طبل غازی handcuffs cameraperson نیم دوست نگون اقبال رهی برگشود