بانگ زله کر خواهد کرد گوش
هیچ ناساید به گرما از خروش.
رودکی.
ای امتی که ملعون دجال کر کردگوش شما ز بس چَلَب و گونه گون شغب.
ناصرخسرو.
خاموش تو که گوش خرد کر کردبر زیر و بم ز حنجره مؤذنش.
ناصرخسرو.
کر کردن.[ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول مردم گیلان ، کره کردن. بچه های بسیار تولید کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).