stuff (فعل)
انباشتن ، چپاندن ، پر کردن ، تپاندن
jam (فعل)
متراکم کردن ، بستن ، مسدود کردن ، شلوغ کردن ، منقبض کردن ، چپاندن ، فرو کردن ، گنجاندن ، پارازیت دادن
thrust (فعل)
سوراخ کردن ، رخنه کردن در ، انداختن ، چپاندن ، فرو کردن ، بزور باز کردن ، پرتاب کردن
cram (فعل)
چپانیدن ، چپاندن ، باشتاب یاد گرفتن ، خودرا برای امتحان اماده کردن
squeeze (فعل)
له کردن ، چپاندن ، فشردن ، چلاندن ، فشار دادن ، دوشیدن ، اب میوه گرفتن ، بزور جا دادن ، زور اوردن