چارچوب

/CArCub/

مترادف چارچوب: چهارچوب، چهارچوبه، چارچوبه، قالب، کادر، اسکلت، بدنه، قاب، حیطه، قلمرو

معنی انگلیسی:
carcass, case, frame, skeleton, stock, pale, (wooden) frame

لغت نامه دهخدا

چارچوب. ( اِ مرکب ) هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. ( آنندراج ). چارچوب در. چارچوبه. حاشیه چوبین در که دو مصراع یا لت [ ت ِ ] در یک لته در آن جای گیرد. دریواس. ( برهان ). || چهار قطعه چوبی که در حاشیه چیزی قرار دهند. ( ناظم الاطباء ).
- چارچوب عکس ؛ قاب عکس.
|| مجازاً به معنی چارستون بدن آمده است :
پیش از این کاین چارچوب جسم چون مهرم بسوخت
سقف نه گردون ز آه عاشقان پردود بود.
ناصرخسرو؟ ( از آنندراج ).
و رجوع به چهارچوب شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چهار چوب .
هر چهار چوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در . چار چوب در . چارچوبه . حاشی. چوبین در که دو مصراع یا لت در یک لته در آن جای گیرد . دریواس . یا چهار قطعه چوبی که در حاشی. چیزی قرار دهند .

فرهنگ عمید

= چهارچوب

واژه نامه بختیاریکا

چار چو؛ قاو

دانشنامه آزاد فارسی

چارْچوب (quadrat)
در مطالعات محیطی، ساختار مربعی شکلی برای مطالعۀ توزیع گیاهان در محلی خاص. اندازۀ آن متغیر است، ولی معمولاً مربعی با ضلع نیم تا یک متر و به آسانی حمل شدنی است. پس از قراردادن چارچوب در زمین، فراوانی گونه ها را در آن تخمین می زنند. با این اندازه گیری، درک صحیحی از توزیع گونه ها به دست می آید.

چارچوب (رایانه). چارچوب (رایانه)(Frame)
(یا: قاب) ۱. در ارتباطات سریال غیرهم زمان۱، واحدی از داده های انتقالی که گاهی اوقات با زمان سپری شده برای انتقال داده ها اندازه گیری می شود و دارای یک بیت۲ شروع و یک بیت پایان می باشد که در ابتدا و انتهای یک کاراکتر۳ قرار می گیرند. ۲. در ارتباطات هم زمان۴، بسته ای از اطلاعات۵ که به عنوان یک واحد منفرد منتقل می شود. هر فریم از سازمان مبنا و یکسانی تبعیت می کند و حاوی اطلاعات کنترلی۶ نظیر کاراکترهای هم زمان کننده۷، آدرس ایستگاه و یک عدد مربوط به کنترل خطا می باشد که به همراه مقادیر مختلفی از داده های درون فریم ارسال می شوند. به طور مثال، فریمی که در پروتکل های HDLC و SDLC مورد استفاده قرار می گیرد با یک پرچم۸ واحد شروع شده و خاتمه می یابد که عبارت از ۰۱۱۱۱۱۱۰ می باشد. ۳. یکی از بخش های چهارگوش یک صفحۀ به نمایش درآمده توسط مرورگر وب که به عنوان یک سند HTML مجزا از کل آن صفحه تلقی می شود. صفحات وب می توانند دارای چندین فریم باشند که هریک از این فریم ها یک سند جداگانه محسوب می شود. آن دسته از صفحات وب که از فریم های مجزا تشکیل شده اند، همانند صفحات وب بدون فریم، دارای قابلیت هایی نظیر برگ زدن صفحات و پیوندزدن آن ها به یک فریم دیگر یا یک وب دیگر می باشند. این قابلیت ها می توانند مستقل از سایر فریم های دیگری که در یک صفحه وب قرار دارند روی یک فریم خاص از همان صفحه وجود داشته باشند. اکثر مرورگرهای فعلی وب۹ از فریم ها پشتیبانی می کنند در صورتی که مرورگرهای قدیمی قادر به انجام این کار نیستند.
Asynchronous Serial CommunicationbitcharacterSynchronous Communicationdata packetcontrol dataSynchronous CharacterflagWeb browser

مترادف ها

frame (اسم)
ساختمان، بدن، تنه، قاب، اسکلت، چهارچوب، قاعده، چارچوب، سفت کاری

framework (اسم)
استخوان بندی، بدنه، کالبد، چارچوب، چهارچوبه، چوب بست

فارسی به عربی

اطار

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی چار چوب از ریشه ی دو چار و چوب فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

چارچوبچارچوبچارچوبچارچوبچارچوبچارچوب
قانون
بدنه ی یک بنا ، به معنای تمام یک چیز ، اسکلت
محدوده، حدود، حیطه
قاب
چهارچوب، چهارچوبه، چارچوبه، قالب، کادر، اسکلت، بدنه، قاب، حیطه، قلمرو
چارچوب : قابی که در به آن لولا و برروی آن بسته و باز می شود . ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
اسکلت
قاعده، اسلوب، روش مشخص

بپرس