95 1524 100 1 پیراگندن معنی پیراگندن در لغت نامه دهخدا پیراگندن. [ گ َ دَ ] (مص ) متفرق ساختن. پریشان کردن. افشانیدن. (برهان ). پراگندن. پراگنده ساختن : دلم ز گردش ایام ریش بود فلک نمک نگر که چگونه بر آن بپیراگند.خلاق المعانی.پیرالوان را بخوانید. معنی پیراگندن به فارسی پیراگندن۱- متفرق ساختن پریشان کردن پراگندن . ۲- افشاندن پاشیدن : دلم ز گردش ایام ریش بود فلک نمک نگر که چگونه بران بپیراگند. ( خلاق المعانی )متفرق ساختن پریشان کردن پیرام را بخوانید. پیراگندن را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها English User > Being that حانیه > هیراد بهادر اسلامی > go ahead فاطمه خرم زاده > فریب دادن علی دوستی نوگورانی > متداول علی دوستی نوگورانی > کارگردان چمدان علی دوستی نوگورانی > شبه جزیرهای در آمریکا علی دوستی نوگورانی > بچه زیبا و بانمک نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodمحمدرضا ایوبی صانعA.C.Eرهگذرسحر نجات پورdi darkestarعلی باقریEnglish User فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند تفکر امیز پرفروغ شگفت انگیز تحسین آمیز well done cruise