پشتوانه
/poStvAne/
مترادف پشتوانه: اعتبار، تضمین، پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیه گاه، ظهیر، حامی، مددکار، معین، یار، یاور
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) (بانک داری ) سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند، کوورتور.
۳. (اسم ) (بانک داری ) طلا، نقره، جواهر، و سایر اشیای گران بها که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار نشر اسکناس تعیین و نگهداری می شود.
واژه نامه بختیاریکا
پِدو
مترادف ها
سرمایه بانک، پشتوانه
پشتوانه، صندوق، سرمایه، تنخواه، وجوه، ذخیره وجوه احتیاطی، سرمایه ثابت یا همیشگی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پشتوانه:تکیه گاه
پشت وا نِه، با خیال راحت به پیش رفتن به دلیل حصول اطمینان از حمایت پشت سر!
= اعتبار ( نام نوعی تسهیلات بانکی )
دلگرمی ، کمک
اتکا
حمایت ( چه به صورت مالی چه به صورت کمک )
پشتوانه =اعتبار
پشتیبان ( حمایت کردن )