99 1578 100 1 پس آب/pasAb/ معنی پس آب در لغت نامه دهخدا پس آب. [ پ َ ] (اِ مرکب ) مقابل سرآب ، آب دوم که از انگور فشرده یا گوشت پخته و غیر آن گیرند که آنرا مزه و قوتی یا بوئی کم مانده باشد: پس آب گلاب.پس آمدن را بخوانید. معنی پس آب به فارسی پس آب( اسم ) آب دوم که از انگور و میوه و گل و مانند آن گیرند طعم و مزه و بوی آن از آب اول کمتر است مقابل سر آب : پس آب گلاب .مقابل سراب آب دوم که از انگور فشرده یا گوشت پخته و غیر آن گیرند که آنرا مزه یا بوئی یا قوتی کم مانده باشد پس آبستنی را بخوانید. معنی پس آب در فرهنگ معین پس آب (پَ) (اِمر.) ۱ - آب پس مانده ، آبی که از تبخیر یا تقطیر چیزی می گیرند. ۲ - چایی که چند بار آب جوش را در آن ببندند و چای کم رنگ و بی مزه ای به دست آورند. معنی پس آب در فرهنگ فارسی عمید پس آب۱. آب پس مانده.۲. مایعی که پس از تخمیر یا تقطیر چیزی در ظرف باقی بماند.۳. چای که چند دفعه آب جوش روی آن بریزند و دفعۀ آخر که در فنجان بریزند کم رنگ و بی طعم باشد. معنی پس آب به انگلیسی sewage (اسم)گنداب ، فاضل اب ، اگو ، پس اب ، هرز ابsullage (اسم)گنداب ، زباله ، فاضل اب ، پس اب ، مواد اضافی فلزات مذاب پس آب را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران علی باقری پسآ ب (run - off) :[صنعت قند]مایعی که از ماسکویت یا ماگما در اثر سانتریفوژ کردن، جداسازی می شود. معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها روحید > غایة الحکیم روحید > غایة الحکیم بدونه نام > نهراسد جامی > رافض Az > game on A > shame آوین > آوین Hadi > phoneme نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FarhoodヴァヒドFigureمحمد حاتمی نژادDark Light محمدرضا ایوبی صانعسیدحسین اخوان بهابادیحمیدرضا دادگر_فریمان فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست طبل غازی handcuffs cameraperson نیم دوست نگون اقبال رهی برگشود