پسوندهای زبان پارسی

پیشنهاد کاربران

پژوهش و نگارش از: sayogine@yahoo. com

الفبای آوانگاری
آ= ã
اَ= a
اِ= e
اُ= o
او= u
ایی= i
اَی= ay
اِی= ey
ء ( ساکن ) = å
ب = b
پ = p
...
[مشاهده متن کامل]

ت = t
ج = j
چ= ch
خ= x
د = d
ذ، ز= z ( زیرا پارسی زبانان آن دو واک را دو گونه نمی خوانند )
ر= r
ژ= ž
س= s
ش= ŝ
غ، ق= q
ف = f
ک = k
گ = g
ل= L
م = m
ن = n
و = v
ه = h
ی = y
یو = yu
پسوندها
1ـ پسوندی که نشانگر شگفتی و افسوس است:
ــ آ ãــ مانند: خوشا، شگفتا، دریغا، دردا
2ـ پسوندهایی که از یات ( = فعل ) ، پِسَن آتاوی ( = صفت لیاقت ) می سازند:
ــ آ ã ــ مانند: خوانا، گویا
ـ آک xorãkـ مانند: خوراک ( = خوردنی ) ، پوشاک، سوزاک
ـ گار gãrـ مانند: ماندگار
ـ ی iـ مانند: دیدنی، گفتنی، شنیدنی، خواندنی
3ـ پسوندی که از ناما ( = اسم ) ، پِسَن آتاوی می سازد:
ــ آنه ãne ــ ( پهلوی: آنَک، آنَگ ) مانند: زنانه ( = چیزی که برای زنان است ) ، بچگانه، مردانه، پسرانه
4ـ پسوندهایی که با ناما ( = اسم ) یا ژَمَر ( = عدد ) می آیند و گانیا ( = نسبت ) را نشان می دهند:
ــ آله ãle ــ این پسوند در پهلوی آلَک/آلَگ بوده است. مانند: آلالَک/گ= لاله. آپیلَک/گ= آبله. در پارسی دری مانند: تفاله ( تف: آب دهان + آله ) . کنجاله. این پسوند در واژه های عربی مانند: زباله، نقاله و . . . با مَرپَت ( = تلفظ ) لَت است و نه لِ؛ ولی پارسی زبانان آنها را لِ می خوانند.
ــ اَگان agãn ــ این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته و در پارسی دری «گان» شده است. مانند: میهرَگان= مهرگان. وازارَگان= بازرگان
ــ اُم om ــ این پسوند از زبان پهلوی مانده و با ژَمَر می آید. مانند: دوم، سوم، هفتم، ششم
ـ گار gãrـ مانند: یادگار، روزگار
ــ گان gãn ــ ( پهلوی: اَگان ) مانند: مهرگان، خدایگان، بازرگان، گروگان
ــ گانِگی gãnegi ــ مانند: دوگانگی، چندگانگی
ــ گانه gãne ــ ( پهلوی: گانَک/گ ) مانند: جداگانه، دوگانه، چندگانه، سه گانه
ــ گانی gãni ــ مانند: خدایگانی
ــ وَند vand ــ ( اوستایی: وَنت ) مانند: پیشوند، پسوند، میانوند، پولادوند، خداوند ( خود + آ + وند= زاده ی خود ) شهروند.
ــ ه e ــ مانند: رویه، تویه، پشته
ــ ی i ــ مانند: تهرانی ( = زاده تهران ) ، شیرازی، کرمانی. هخامنشی ( = از تبار هخامنشیان ) . هنری ( = از راسته ی هنر ) . هفتگی، خانگی، کوهستانی، جنگلی
5ـ پسوندهایی که پِسَن یاتیکی ( = صفت مفعولی ) می سازند:
ــ آ ã ــ مانند: رها
ــ اَک/گ ak/g ــ این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته و در پارسی دری «ه» شده است. مانند: مُردگ ( = مرده ) . پایَگ= پایه
ــ اِندَک، اِندَگ، اَندَک، اَندَگ endak, endag, andak, andag ــ این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: شایَندَک/گ= شایسته
ــ ایت it ــ ( سنسکریت: ایتَ ) این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: پیشیت piŝit آراسته، مزین، تزئین شده. خْوَستوهیت xvastuhit ثابت ـ تأیید ـ تصدیق شده، مستدل، مبرهن، متقن. دوشیت duŝit معشوق، محبوب ( دوش= عشق، محبت + پسوند «یت» )
ــ ایده ide ــ مانند: خشکیده، تنیده، خوابیده، رمیده، تفتیده، سنجیده
ــ ایک ik ــ این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته و چند واژه از آن مانده است: تاریک، باریک، نزدیک. نمونه از پهلوی: بالیستیک bãlistik بلند، عالی، اعلی، متعالی، مرتفع. آپانیک= آبی. آپساریک= زمینی که دارای سراب است. آمچیشتیک ãmchiŝtik معین، مشخص، معلوم، صریح، واضح، معروف، مبرهن، بدیهی
ــ سار sãr ــ مانند: شرمسار، نگونسار، سبکسار
ــ گون gun ــ مانند: سرنگون، واژگون
ــ ه e ــ این پسوند از یات ( = فعل ) ، پِسَن یاتیکی می سازد. مانند: گفته، نوشته، دریده، پریده ( این پسوند در برخی واژه ها، بخشی از واژه است و پسوند نیست و در پهلوی «ک» خوانده می شده است. مانند: سبزک، سبزه؛ چیهرَک، چهره؛ توخمَک، تخمه؛ آپیلَک، آبله؛ آراستَک، آراسته؛ بَندَک، بنده )
ــ ی i ــ مانند: پرداختی ( = پرداخت شده ) ، دریافتی ( = دریافت شده ) ، زندانی ( = زندانی شده )
6ـ پسوندهایی که ناما یاتیک ( = اسم مفعول ) می سازند:
ـ آل ãl ـ این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: گُب gob = عزل، طرد؛ گُبال gobãl معزول، مطرود
ــ ایت it ــ ( سنسکریت: ایتَ ) این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: تاشیت tãŝit 1ـ بریده، مقطوع، قطع شده 2ـ ساخته شده، مخلوق
ــ اُک، اوک ok, uk ــ این پسوندها در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: مستُک mastok = مست، مسموم، مَستوک mastuk= مسموم، مست
ــ ایک ik ــ این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته مانند: آویشْنیک ãviŝnik بازسازی ـ تعمیر ـ مرمت ـ عیب یابی شده. اَفسینیک afsinik منهدم، تخریب شده، منحط، مضمحل. پوستیک pustik پوسیده.
7ـ پسوندهایی که ناما یاتاک ( = اسم فاعل ) می سازند:
ــ آر ar ــ مانند: خریدار، خواستار، پرستار
ــ آک ãk ــ این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: آموژاک ( = آموزگار ) ، آپوراک ( = حامل، آورنده )
ــ آور ãvar ــ مانند: جنگاور
ـ اوک ukـ این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: گَز= مار؛ گَزوک= گزنده
ــ باز bãz ــ مانند: قمارباز، کفترباز، دخترباز، زن باز، بچه باز
ــ بان bãn ــ مانند: دیدبان، نگهبان، باغبان، پاسبان
ــ بخش baxŝ ــ مانند: لذت بخش، ثمر بخش، رضایت بخش، رهایی بخش، جانبخش
ــ جو ju ــ مانند: جنگجو، دانشجو، پناهجو
ــ خر xar ــ مانند: شرخر، مال خر
ــ خوار xãr ــ مانند: زمین خوار، شرابخوار، خونخوار
ــ دا dã ــ این پسوند در زبان پهلوی به کار می رفته است. مانند: دوژدا ( = بدکا . . .