پخته
( اسم ) آنچه باتش پزند تا در خور استفاده گردد آنچه باتش گرم و نرم و قابل خوردن شده طبخ شده مقابل خام نپخته . ۲- رسیده یانع نضیج مقابل نارسیده نرسیده نارس خام کال. یا میو. پخته. میوه رسیده . ۳- تمام کامل بی عیب و نقص ۴- آنکه از افراط و تفریط اندیشه بیرونست آزمودهبا تدبیرنیک اندیشیده جا افتاده مجرب گران سنگ محتاط فهمیده. سنجیده منتبه . یا مرد زن پخته . مرد زن مجرب . ۵- دانا عاقل . ۶- واصل . جمع: پختگان . یا پختگان حقیقت . دانایان اسرار واصلان حق . ۷- رنگی که بحد اشباع رسیده باشد . ۸- گل شکل گرفته پس از بیرون آمدن از کوره مقابل خام . یا خط پخته. خطی نیکو که از روی تعلیم و دستور باشد که صاحب آن بسیار کتابت کرده باشد . یا زر پخته . که از غل و غش پاک کرده باشند زر گداخته زرناب . یا کاغذ پخته . کاغذی که آهار و مهره داشته باشد . یا نان پخته. نعمتی که با رنج بدست آمده باشد : خدا نان پخته ای برایش رسانده.یا نوشته ( کتاب ) پخته . که مطالب آن با تحقیق و مطالع. دقیق نوشته شده باشد .
[گردشگری و جهانگردی] ← خدمات پذیرایی پخته ـ سرد
[گردشگری و جهانگردی] ← خدمات پذیرایی پخته ـ منجمد
( اسم ) دیبایی که تار و پودش هیچیک خام نباشد جامه ای که تار و پود تافته دارد مطبوخ .
( اسم ) شرابی که با مقداری گوشت بره جوشانند . طرز تهیه - شیر. انگور مثقالی و گوشت بر. فربه را در دیگ کنند و ادوی. دیگر را نیم کوفته در کیسه ریزند و در آن دیگ اندازند و بجوشانند تامهرا شود بعد از آن صاف کرده بنوشند .
( اسم ) خشت پخته آجر .
( اسم صفت ) ۱- آدم طلب و گرانجان . ۲- مفت خور گدا انگل . ۲- داماد.
...