پای افزار

/pAyafzAr/

مترادف پای افزار: ارسی، پاچپله، پای پوش، کفش، موزه، نعال، نعلین

لغت نامه دهخدا

پای افزار. [ اَ ] ( اِ مرکب ) پاافزار. پافزار. هم لخت. پاپوش. کفش و موزه و امثال آن. پَوزار. مَداس. مَدواس. ( شرح قاموس ) : زاهد... جائی طلبید که پای افزار گشاید. ( کلیله و دمنه ).
مرد در جوی را بدریابار
جان و سر دان همیشه پای افزار.
سنائی.
طرب زآنگونه بر شاه اشتلم کرد
که پای افزار جست و پای گم کرد.
امیرخسرو دهلوی.
|| چوبی به اندام نعلین که جولاهگان و بافندگان به وقت بافندگی پای بر آن گذارند و بردارند. ( برهان ). پای اوژاره. پاافشار. لوح پا .

فرهنگ فارسی

( اسم ) کفش و موزه و امثال آن پاپوش .

جدول کلمات

کوش

پیشنهاد کاربران

دمپایی
لکا . . .
پای افزار: جدای از معنی مشهور لغویِ آن، از اصطلاحات اهل تصوّف بوده و به کسی اطلاق میشده که در جمع صوفیان ترش روی و عبوس باشد. چنانکه در باب چهل و چهارم قابوسنامه ذیل �آین جوانمردی�، در توصیف �محب� و آداب
...
[مشاهده متن کامل]
آن آمده: �و در میان ایشان بسیار نخندد و نیز گران جان و ترش روی نباشد، که چنین کس را پای افزار خوانند� ( قابوسنامه. باب چهل و چهارم، در آیین جوانمردی ) .

نعل
ارسی، پاچپله، پای پوش، کفش، موزه، نعال، نعلین، لکا، کوش، لالکا
پاهنگ
لکا
لخا

بپرس