ورپریده

/varparide/

لغت نامه دهخدا

ورپریده. [ وَ پ َ دَ / دِ ]( ن مف مرکب ) کسی که به مرگ ذریع در جوانی و بدون مرض و علتی بمیرد. ( یادداشت مؤلف ). دچار مرگ ناگهانی شده. ( فرهنگ فارسی معین ). مرده در حالت جوانی و کودکی. ( یادداشت مؤلف ). || نفرینی است. نوعی دشنام و نفرین است که بیشتر زنان و مادران به کودکان خود دهند و آرزوی مرگ ناگهان ایشان را کنند، البته به زبان. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ورپریدن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - دچار مرگ ناگهانی شده . ۲ - نوعی دشنام و نفرین است که بیشتر زنان و مادران بکودکان خود دهند و آرزوی مرگ ناگهانی ایشانرا ( البته بزبان ) کنند

فرهنگ معین

(وَ . پَ دِ ) (ص مف . ) (عا. ) ۱ - دچار مرگ ناگهانی شده . ۲ - نوعی نفرین که مادرها به هنگام خشم به فرزندان خود می گویند.

فرهنگ عمید

ویژگی کودکی که دچار مرگ ناگهانی شده. &delta، در خطاب به کودکی که همه را آزار می دهد یا نفرینی دربارۀ فردِ جوان به کار می رود.

پیشنهاد کاربران

ورپریده فیلمی به کارگردانی سیامک یاسمی و نویسندگی سیامک یاسمی، ابراهیم زمانی آشتیانی محصول سال ۱۳۴۱ است.
«بیتا» ماشین نویس مرد ثروتمندی به نام «بابک» است. . .
• نصرت الله محتشم
• تهمینه
• ایرج قادری
...
[مشاهده متن کامل]

• هوشنگ سارنگ
• ژاله علو
• دلیله نمازی
• حسن گل نراقی
• خسروی
• عباس مصدق
• تاج الملوک احمدی
• تقی ظهوری
• کازولی

ورپریده
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ورپریده
فرهنگ معین نوشته ورپریده یکی از معانیش �مرگ ناگهانی� هست. مثال برای این معنی از داستان �بن بست� صادق هدایت:
�آیا مرگ ناگهانی محسن که جلو چشمش ورپریده زندگی او را زهرآلود نکرده بود؟�
در زبان روزمره امروز به معنای کودک بازیگوش دارای شیطنتهای آزار دهنده هم به کار می رود و حتی می تواند بار محبت آمیز داشته باشد.
بلا ، خیلی شیطون، موزمار ، تخمه جن
این کلمه در عصر حاضر به کسی که بازیگوش است تغییر معنی داده است.
شیطون
وروجک!
موزمار!
جقل، گوگولی مگولی ( گوگوری مگوری ) !
وَرپَریده -
طُغث، شیطون و بازیگوش، آتیشپاره، وِزِّه!

بپرس