وجدان
یافتن، یافتن مطلوب، نفس وقوای باطنی آن، قوه باطن، که خوب وبداعمال بوسیله آن ادراک میشود
۱ -(مصدر) یافتن : (( و علت ثبات بصیرت باطن باشد بحقیقت معتقد خویش و وجدان لذت اصابت و ملکه شدن آن حالت باطن را... )) ۲ - گم شده را یافتن . ۳ - یافتن حق . ۴- (اسم ) یا وجدان باطن .۵- قوهای در باطن شخص که وی را از نیک و بد اعمال آگاهی دهد. یا وجدان اخلاقی .توضیح وجدان در لغت بکسر و او است ولی در تداول ایران و عراق ( بین النهرین ) بضم اول تلفظ شود.
جمع وجید بمعنی زمین هموار یا گمشده یافتن
در تداول فارسی زبانان به معنی بی انصاف و بی مروت بکار رود ٠